روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم |
گو چو فرهادم به تلخی جان برآید باک نیست
بس حکایتهای شیرین باز می ماند ز من |
نیست در کس کرم و وقت طرب میگذرد
چاره آن است که سجاده به می بفروشیم |
بده کشتی می تا خوش برانیم
از این دریای ناپیدا کرانه |
خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست
نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم |
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پرکن قدح که بی می مجلس ندارد آبی |
سخن عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت |
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خود پرستی |
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما
غافل از اینکه خدا هست در اندیشه ما |
سلطان من خدا را زلفت شکست مارا
تا کی کند سیاهی چندین دراز دستی |
اکنون ساعت 01:38 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)