من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف
تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد |
در ازل، با تو مرا، شرط و قراری بودست با سر زلف تو نیزم، سرو کاری بودست |
تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد |
دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش
به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج |
جمال خود منما، جز به دیده پر آب روا مدار، تیمم به خاک، در لب آب |
به چشم عقل در این رهگذر پر آشوب
جهان و کار جهان بی ثبات و بی محل است |
تا بدیدم حلقه زلف تو، روز من، شب است تا ببوسیدم سر کوی تو، جانم بر لب است |
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم |
ماهی که شد به طلعتش افروخته زمین
شاهی که شد به همتش افراخته زمان |
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند تا همه صومعه داران پی کاری گیرند |
اکنون ساعت 04:06 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)