در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع |
عمر بگذشت به بی حاصلی و بوالهوسی
ای پسر جام می ام ده که به پیری برسی |
یار به زنجیر زلف، باز مرا میکشد در پی او میروم، تا به کجا میکشد نام همه عاشقان، در ورق لطف اوست گر قلمی میکشد، بر سر ما میکشد |
دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم
مادر دهر ندارد پسری بهتر از این |
نقش است هر ساعت ز نو، این دور لعبت باز را ای لعبت ساقی! بیار، آن جام خم پرداز را |
آنکه رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
صبر آرام تواند به من مسکین داد |
دوشم آن گلچهره در آغوش بود حبذا وقتی که ما را دوش بود لب به لب، رخسار بر رخسار بد رو به رو، آغوش بر آغوش بود |
دلم ز جور خسیسان الم کشد ور نه
نمی گزد ستم مردم اصیل مرا |
ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند |
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
ياد حريف شهر و رفيق سفر نکرد |
اکنون ساعت 04:27 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)