ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم |
مانا به کرشمه سوی او باز نظر کرد
کین شور و شغب از سر بازار برآمد |
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم |
مگر به روی دلارای یار ما ور نی
به هیچ وجه دگر کار بر نمیآید |
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند |
دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید
ور نه از جانب ما دل نگرانی دانست |
تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد |
در صومعه ناگاه رخش پرده برانداخت
فریاد و فغان از دل ابرار برآمد |
دلا چو غنچه شکايت ز کار بسته مکن
که باد صبح نسيم گره گشا آورد |
دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی
چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد |
اکنون ساعت 05:47 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)