پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ) (http://p30city.net/showthread.php?t=4124)

shokofe 09-06-2010 10:51 AM

من باکمر تو در میان کردم دست
پنداشتمش که در میان چیزی هست

مهدی 09-06-2010 10:54 AM

تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که می‌رويی

somayeh a 09-06-2010 01:57 PM

يادباد ان صحبت شبها كه با زلف توام

بحث سرّعشق وذكر حلقه عشّاق بود

مهدی 09-06-2010 02:01 PM

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

Omid7 09-06-2010 06:08 PM

الا اي همنشين دل كه يارانت برفت از ياد
مرا روزي مباد آن دم كه بي ياد تو بنشينم

shokofe 09-06-2010 06:09 PM

مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق
راه مستانه زد و چاره مخموری کرد

Omid7 09-06-2010 06:13 PM

دل من به دور رويت ز چمن فراق دارد
كه چو سرو پايبند است و چو لاله داغ دارد

shokofe 09-06-2010 06:15 PM

در شاهراه دولت سرمد به تخت بخت
با جام می به کام دل دوستان شدم

Omid7 09-06-2010 06:16 PM

ما شبي دست برآريم و دعايي بكنيم
غم هجران ترا چاره ز جايي بكنيم

shokofe 09-06-2010 06:21 PM

من باکمر تو در میان کردم دست
پنداشتمش که در میان چیزی هست
پیداست از آن میان چو بربست کمر
تا من ز کمر چه طرف خواهم بربست

Omid7 09-06-2010 06:22 PM

تكيه بر حاي بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگي همه آماده كني

shokofe 09-06-2010 06:24 PM

یاران همنشین همه از هم جدا شدند
ماییم و آستانه دولت پناه تو

مهدی 09-06-2010 06:26 PM

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند

Omid7 09-06-2010 06:28 PM

در شگفتم که درین مدتِ ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت

shokofe 09-06-2010 06:30 PM

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست
تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست

Omid7 09-06-2010 06:32 PM

تا به گيسوي تو دست ناسزايان كم رسد
هر دلي از حلقه اي در ذكر يارب يارب است

shokofe 09-06-2010 06:34 PM

ممنون از همراهیت:53:

تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
کس واقف ما نیست که از دیده چه‌ها رفت

Omid7 09-06-2010 06:37 PM

قابلي نداشت :p

تا به دامن ننشيند ز نسيمش گردي
سيل خيز از نظرم رهگذري نيست كه نيست

مهدی 09-06-2010 07:54 PM

تشویش وقت پیر مغان می‌دهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر می‌کنند

shokofe 09-07-2010 10:48 AM

درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث

مهدی 09-07-2010 12:57 PM

ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد

somayeh a 09-07-2010 10:19 PM

در مقامات طريقت هر كجا كرديم سير

عافيت را با نظر بازي فراق افتاده بود

مهدی 09-07-2010 10:21 PM

دگر کریم چو حاجی قوام دریادل
که نام نیک ببرد از جهان به بخشش و داد

somayeh a 09-07-2010 11:08 PM

در دل ندهم ره بس از اين مهر بتان را
مهر لب او بر در اين خانه نهاديم

shokofe 09-07-2010 11:11 PM

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما

مهدی 09-07-2010 11:12 PM

اعظم جلال دولت و دین آنکه رفعتش
دارد همیشه توسن ایام زیر ران

shokofe 09-07-2010 11:16 PM

نه هفت هزار ساله شادی جهان
این محنت هفت روزه غم می‌ارزد

مهدی 09-07-2010 11:21 PM

دارای دهر شاه شجاع آفتاب ملک
خاقان کامگار و شهنشاه نوجوان

رزیتا 09-08-2010 12:23 AM

نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد

مهدی 09-08-2010 12:27 AM

در آن مقام که سیل حوادث از چپ و راست
چنان رسد که امان از میان کران گیرد

رزیتا 09-08-2010 12:36 AM

در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان در بازم

مهدی 09-08-2010 12:39 AM

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

FereShteH 09-08-2010 03:25 AM

وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر

ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت

Omid7 09-08-2010 06:11 AM

تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلك شيوه او پرده دري بود

topic_sun 09-08-2010 10:17 AM

دریغ و درد که تا این زمانندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق

topic_sun 09-08-2010 10:17 AM

دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق

somayeh a 09-09-2010 12:25 AM

قدم منه بخرابات جز بشرط ادب
كه ساكنان درش محرمان بادشهند

مهدی 09-09-2010 07:46 AM

در باغ چو شد باد صبا دایهٔ گل
بربست مشاطه‌وار پیرایهٔ گل

سالومه 09-09-2010 03:31 PM

لبش مي‌بوسم و در مي‌کشم مي به آب زندگاني برده‌ام پي
نه رازش مي‌توانم گفت با کس نه کس را مي‌توانم ديد با وي

مهدی 09-09-2010 03:36 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط سالومه (پست 184346)
لبش مي‌بوسم و در مي‌کشم مي به آب زندگاني برده‌ام پي
نه رازش مي‌توانم گفت با کس نه کس را مي‌توانم ديد با وي

لبش می‌بوسم و در می‌کشم می
به آب زندگانی برده‌ام پی
نه رازش می‌توانم گفت با کس
نه کس را می‌توانم دید با وی


*******

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود


اکنون ساعت 11:17 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)