مرا از توست هر دم تازه عشقی
تو را هر ساعتی حسنی دگر باد د |
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه ی راه رفت آموخت ل |
لبش میبوسم و در میکشم می
به آب زندگانی بردهام پی نه رازش میتوانم گفت با کس نه کس را میتوانم دید با وی س |
سالها رفت پس از تلخی ها
زندگی گشت به کامش چو شکر ض |
|
لعبت شیرین اگر ترش ننشیند
مدعیانش طمع کنند به حلوا ن |
نشاید خون سعدی بی سبب ریخت
ولیکن چون مراد اوست شاید ف |
فغان که در طلب گنجنامه مقصود
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد. ت |
از وصفش عاجزم معجزه |
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی ز |
اکنون ساعت 11:26 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)