مگر تو شانه زدی زلف عنبر افشان را
که باد غالیه سا گشت و خاک عنبر بوست |
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی |
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور |
رنج ِ دیرینه ی انسان به مداوا نرسید
علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد |
دستش به دست جنون بود چشمش پُر از بوی خون بود
سر کاسه ای سرنگون بود بر شانه ی بی قرارش |
شاه ترکان سخن مدعیان می شنود
شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد |
ديری است در حوالی ابهام خود گمم
مثل عبور درهم پرگار خسته ام |
من در حجاب عشقم و او در نقاب شرم
ای وای اگر قدم ننهد در میان شراب |
به نام خداوند رنگين كمان
خداوندبخشنده مهربان |
اکنون ساعت 06:35 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)