من و سفینه حافظ که جز در این دریا
بضاعت سخن درفشان نمی بینم |
مزد ان شب زنده داریهای عهد عاشقی است
این دل روشن که در پایان کارم داده اند |
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب که چه نوری ز کجا می بینم |
میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست |
تا به آخر نفسم ترک تو در خاطر نیست
عشق خود نیست اگر تا نفس آخر نیست |
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم |
من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا
بنده ای معتقد و چاکر دولتخواهم |
متقلب درون جامه ناز
چه خبر دارد از شبان دراز |
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد |
در بارگه جلالت ای عذر پذیر
دریاب که من آمدهام زار و حقیر |
اکنون ساعت 08:12 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)