عکس خوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو
در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است غ |
غلام همت دردی کشان یکرنگم/نه ان گروه که ازرق لباس و دل سیهند/م
|
مرا می بینی و هردم زیادت می کنی دردم
تو را می بینم و میلم زیادت می شود هردم // ر |
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد ی |
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور
كلبه احــــزان شود روزي گلستان غم مخور ر |
روان گوشه گیران را جبینش طرفه گلزاریست
که بر طرف سمنزارش همی گردد چمان ابرو ش |
شد انکه اهل نظر بر کناره میرفتند
هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش ش |
شبی که ماه مراد از افق شود طالع
بود که پرتو نوری به بام ما افتد ف |
فکر من اینست وهمه شب سخنم
که چرا غافل از احوال خویشتنم س |
سرمست توام نه از می و نز افیون
مجنون شدهام ادب مجوی از مجنون از جوشش من جوش کن صد جیحون وز گردش من خیره بماند گردون ت |
اکنون ساعت 01:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)