پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

haj_amir 05-30-2008 05:08 AM

هر ناله و فرياد که کردم نشنيدي
پيداست نگارا که بلند است جنابت

kalantar48 05-30-2008 10:59 AM

تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست


haj_amir 05-30-2008 02:08 PM

تو که کيميافروشي نظري به قلب ما کن
که بضاعتي نداريم و فکنده‌ايم دامي

kalantar48 05-31-2008 06:25 AM

یار بی پرده از در و دیوار
در تجلیست یا اولی الابصار


Maad 05-31-2008 06:57 AM

روز دیدی طلعت خورشید خوب
مرگ او را یاد کن وقت غروب

NeGin 05-31-2008 03:12 PM

به حق اشک گرم من به حق آه سرد من
که گرمم پرس چون بینی که گرم از سرد می دانم

Maad 05-31-2008 06:37 PM

مرا به رندی وعشق آن فضولی عیب کند
که اعتراض بر اسرار علم غیب کند

امیر عباس انصاری 05-31-2008 07:49 PM

دل چه محل دارد و دینار چیست
مدعیم گر نکنم جان نثار
سعدی اگر زخم خوری غم مخور
فخر بود داغ خداوندگار

haj_amir 06-01-2008 02:17 AM

راز درون پرده چه داند فلک خموش
اي مدعي نزاع تو با پرده دار چيست

kalantar48 06-01-2008 08:23 AM

تقلید دو سه مقلد بی‌معنی
بدنام کند ره جوانمردان را


NeGin 06-01-2008 01:15 PM

ای رشک ماه و مشتری با ما و پنهان چون پری
خوش خوش کشانم می​بری آخر نگویی تا کجا

دانه کولانه 06-01-2008 05:59 PM

اگر به بی تو سی زاده سر له سرین کم
به نیوه شو دا ای هاوار دست به نالین کم
===========================
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده

haj_amir 06-02-2008 02:45 AM

مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم
جرس فرياد مي‌دارد که بربنديد محمل‌ها

kalantar48 06-02-2008 08:45 AM

آتش نمرود هرگز پور آذر را نسوخت
پور آذر پیش ازین آتش چو خاکستر شده‌است
تا بدین آتش نسوزی تو یقین صافی نه‌ای
خواه گو دیوانه خوانی خواه گویی بیهده‌است


NeGin 06-02-2008 04:53 PM

تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم
اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم

دانه کولانه 06-02-2008 06:04 PM

من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
که اول نظر به دیدن او دیده ور شدم
او را خود التفات نبودش به سیر من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم

haj_amir 06-03-2008 01:58 AM

مرو آزاد، چو در دام تو صیدی باشد
مشو ایمن چو دلی از تو مکدر گردد

دانه کولانه 06-03-2008 02:09 AM

دلی بستم به آن عهدی كه بستی
تو آخر هر دو را باهم شكستی

haj_amir 06-03-2008 05:06 AM

يکي زين سفره نان خشک برد آن ديگري حلوا
قضا گوئي نميدانست رسم ميزباني را

kalantar48 06-03-2008 10:06 AM

اهل نظر دو عالم در يک نظر ببازند
عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد


haj_amir 06-03-2008 08:31 PM

دوار مختلف را متفق با هم که گرداند
به قدرت در يکي موضع کند هر دو بهم معجون

kalantar48 06-04-2008 12:46 PM

نهان از پرده‌های چشم می‌گریم ، نه آن شمعم
که سازم نقل مجلس ، گریه‌ء مستانه‌ء خود را


haj_amir 06-05-2008 02:58 AM

اجل مشکل که يابد نوبت آن دو عهدان قاتل
که در کار خودش بس چست و پر چالاک مي‌بينم

kalantar48 06-05-2008 12:37 PM

می خور که ز دل کثرت و قلّت ببرد
و انديشهء هفتاد و دو ملت ببرد
پرهيز مکن ز کيمیایی که از او
يک جرعه خوری هزار علت ببرد


haj_amir 06-06-2008 02:39 AM

در آستان جانان از آسمان مينديش
کز اوج سربلندي افتي به خاک پستي

Maad 06-06-2008 04:37 AM

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

kalantar48 06-06-2008 10:19 AM

دلبستگی است مادر هر ماتمی که هست
می‌زاید از تعلق ما هر غمی که هست
بر مهلت زمانه‌ء دون اعتماد نیست
چون صبح در خوشی بسر آور دمی که هست


haj_amir 06-06-2008 03:13 PM

ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند

در سر کار خرابات کنند ایمان را

kalantar48 06-07-2008 09:43 AM

از صبح پرده سوز ، خدایا نگاه دار
این رازها که مابه دل شب سپرده‌ایم


Maad 06-07-2008 09:53 AM

مِهر جاهل را چنین دان ای رفیق
کژ رود جاهل همیشه در طریق

kalantar48 06-07-2008 09:58 AM

قياس کردم و تدبير عقل در ره عشق
چو شبنمی است که بر بحر می‌کشد رقمی


haj_amir 06-07-2008 06:18 PM

ياد باد آن که ز ما وقت سفر ياد نکرد
به وداعي دل غمديده ما شاد نکرد

امیر عباس انصاری 06-08-2008 06:01 AM

مشاعره سنتی
 
دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
نکیه بر عهد تو و بادصبا نتوان کرد

kalantar48 06-08-2008 11:16 AM

در این بساط ، من آن آدم سیه‌کارم
که فکر دانه برآورد از بهشت مرا ...


Maad 06-08-2008 12:23 PM

اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف خانه و گرمابه و گلستان باش

دانه کولانه 06-08-2008 01:44 PM

شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت

که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز باری چراست؟

طبق معمول از سعدیه و شجریان خونده اش قبل از اون بانو قمر اونو خونده که هیچکی نداره ش اگه کسی داشتش لطفا خوشحالم کنه....

بگفت ای هوادار مسکین من
برفت انگبین یار شیرین من
چو شیرینی از من بدر می‌رود
چو فرهادم آتش به سر می‌رود
همی گفت و هر لحظه سیلاب درد
فرو می‌دویدش به رخسار زرد
که ای مدعی عشق کار تو نیست
که نه صبر داری نه یارای ایست
تو بگریزی از پیش یک شعله خام
من استاده‌ام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت
همه شب در این گفت و گو بود شمع
به دیدار او وقت اصحاب، جمع
نرفته ز شب همچنان بهره‌ای
که ناگه بکشتش پری چهره‌ای
همی گفت و می‌رفت دودش به سر
همین بود پایان عشق، ای پسر
ره این است اگر خواهی آموختن
به کشتن فرج یابی از سوختن
مکن گریه بر گور مقتول دوست
قل الحمدلله که مقبول اوست
اگر عاشقی سر مشوی از مرض
چو سعدی فرو شوی دست از غرض
فدائی ندارد ز مقصود چنگ
وگر بر سرش تیر بارند و سنگ
به دریا مرو گفتمت زینهار
وگر می‌روی تن به طوفان سپار

سعدی

NeGin 06-08-2008 02:42 PM

تو اي گمكرده راه زندگاني
نداده فرق، پيري از جواني
« تو پنداري جهاني غير از اين نيست ؟»
« زمين و آسماني غير از اين نيست ؟»

« چنان كرمي كه در سيبي نهان است »
« زمين و آسمان او همانست »

دانه کولانه 06-08-2008 02:48 PM

تو خود گفتی که در قلب شکسته جای داری
شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن

haj_amir 06-09-2008 03:24 AM

نمانده چشمه‌ي آب بقا به ظلمت دهر
بجز چراغ جمال بقيت اللهي

Maad 06-09-2008 04:06 AM

یارب اندر کنف سایه آن سرو بلند
گرمن سوخته یکدم بشینم چه شود


اکنون ساعت 10:40 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)