پرسید بخاطر کی زنده هستی؟
با اینکه دلم می خواست با تمام وجودم داد بزنم : به خاطر تو بهش گفتم: بخاطر هیچ کس پرسید: پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم فریاد می زد به خاطر تو با یک بغض غمگین گفتم : به خاطر هیچ چیز ازش پرسیدم: تو به خاطر کی زنده هستی؟ در حالیکه اشک در چشمانش جمع شده بود گفت: بخاطر کسی که به خاطره هیچ زنده است |
تو را چه به فرهاد ؟
یک فرهاد است و یک بیستون عاشقی ! تو همین یک وجب دیوار فاصله را بردار من باورتـــــــ می کنم. http://up.vatandownload.com/images/d...m9t3dzi285.jpg |
این روزها "بــی" در دنیای من غوغا میکند! بــیکس ، بــیمار ، بــیزار ،بــیچاره ، بــیتاب ، بــیدار ، بــییار ، بــیدل ، بــیریخت ، بــیصدا ، بــیجان ،بــینوا ، بــیحس ، بــیعقل ، بــیخبر ، بــینشان ، بــیبال ،بــیوفا، بــیکلام ، بــیجواب ، بــیشمار ،بــینفس ، بــیهوا ، بــیخود ،بــیداد ، بــیروح ، بــیهدف ، بــیراه ، بــیهمزبان ، بــیتو ، بــیتو ، بــیتو...!!! |
می خندم !
دیگر تب هم ندارم داغ هم نیستم دیگر به یاد تو هم نیستم سرد شده ام ... سرد سرد ... می ترسم شاید دق کرده ام کسی چه می داند ! http://up.vatandownload.com/images/t...2atxx0s8vy.jpg |
خورشید را در آغوش گرفته*ای
پاهایت را به بوسه*های دریا سپرده*ای مووهایت را به دستِ نسیم چــــه خـــــــوش* غیــــرتــــم مــــــــ ـ ـ ـ ـــن! http://up.vatandownload.com/images/u...97313cmd0j.jpg |
اشک چشمم؛
شراب بغض هاي چندين ساله بود. اشک ريختم مست شدي و رفتي ... http://up.vatandownload.com/images/p...7vr7gtv8vr.jpg |
خوابــــهایم بوی تن تــو را می دهـــد !
نکنـــد ، آن دور تــر هــا نیمــه شب ، در آغوشم می گیـــری ؟ http://up.vatandownload.com/images/6...ddi24d5i2p.jpg |
اگه فکر میکنی که رفتنت باعث شکستنم میشه اگه فکرمیکنی که بعد ازرفتنت اشک میریزم ؛ اگه فکرمیکنی که بانبودنت لحظه هام خالی میشن؛ اگه فکرمیکنی که هرلحظه دلم برات تنگ میشه؛ اگه فکرمیگنی که بی تومیمیرم؛ درست فکرمیکنی تو که میدونی نبودنت رو تاب نمیارم پس بـــــــــــــــــــــــــــــ ـــــمــون |
آرام میرومـ . . . آنچنان آرامـــ که ندانی کی* رفته* امـ ! اما وقتی* جایِ خالیــ ِ مرا ببینی * . . . آنچنان سخت رفتهـ *ا م کهـ تمام عمرزمانِ رفتنمـ را فراموشـ نکنیـ . |
✿ツ مَـن بـی تـــو بـــودن را
بـــا پـَــرنــده هــایِ ایـــوان ، بـــا دو خــَط شــعـــرِ شــامـلـــو ، بـــا ابــرهــای ِنَـمـنــاکــ آسـمـــان ، بـــا غـَـزلـی از حـــــافــــظ ، بـــه هَـمـیــن ســادگـی ! بـــه سـَـر مــیــکــنـــَم . . . !!! ✿ツ |
حاصل عمر من، سه سخن بیش نیست: |
از آخرینـ دیدارمانـ ماهـ هـا گذشتهـ استـ ..
مـــ ن کهـ دستانمـ را بارها شُستهـ امـ ! پسـ چرا... عطـر دَستانتـ هنوز رویـ ِ دستـ هایـ ِ سردمـ باقیستـ ! ------------------------------------------------------ از: هـذیـان گویـهـای کـلئـوپـاتـرا |
در این زندان تنهایی |
چـﮧ حـس ِ قشنگیـﮧ وقتـﮯ با آرامـش
سـرم رو روﮮ پاهـات مـﮯگذآرم و خوابـم مـﮯبـرد بـدون گفتـن شـب بخیـر ! و تو تـآ صبـح نگآهـم میکـنـﮯ ... |
باتری های ساعت نو اند، اما نمی دانم چرا وقتی نیستی بازهم عقربه هایش گیر میکنند!
|
بال من مال تو |
خواهش میکنم بی حوصلگی هایم را ببخش
بداخلاقی هایم را فراموش کن بی اعتنایی هایم را جدی نگیر در عوض من هم تورا می بخشم که مسبب همه این هایی! |
حوصله ات که سر می رود ؛ با دلـــــــــــــم بازی نکن ، من در بی حوصلگی هایم با تو زندگی کرده ام !!!
|
در من انگار کسی در پی انکار من است یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است یک نفر ساده چنان ساده که از سادگیش می شود یک شبه پی برد به دل دادگیش آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست راستی آن شبح هر شبه تصویر تو نیست اگر آن حادثه هر شبه تصویر تو نیست پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیست حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش عاشقی جرم قشنگی است بر انکار مکوش |
گوشه ی پنجره ی مشرف به خیابان
من و سیگار و تنهایی و شب و سکوت سمفونی خوشبختی راه انداخته ایم و دودی غلیظ که در باد فرصت رقصیدن دارد دود دست در دست پرده سالسای عاشقانه میرقصند و اسپرسوی سرد که چهره ی مرا در هم میکشد شب دست به دست ماه داده تا آرامش را به من یاد بدهد. |
اگر من زیباترین زیبایان بودم اگر مال و مکنتم دنیا را میگرفت قصری داشتم به وسعت یک سرزمین فرمانروای هفت آسمان بودم خدم و حشمم از جن و انس بودند به هر زبانی تکلم میکردم با زیبارویان همنشین بودم هوش و ذکاوتی به وسعت انسانیت داشتم و...................................... داشتم بدون تو احساس دلتنگی و بیماری میکردم من پری قصه ها را نمیخواهم من آواز فرشته ها را طلب نمیکنم من زیباترین زیبارویان را نمیخواهم ........................ من تو را میخواهم ، هوای تو را دارم ، تو را دوست دارم به فکر تو هستم ، در اندیشه تو هستم از تو یاد میکنم ، برای تو مینویسم برای تو گریه میکنم ، برای تو عاشقانه برایت شعر میگویم تو چه میدانی عاشقی چیست ؟ تا به حال دیوانه شده ای ؟ دیوانه شدن هم عالمی دارد ! |
عشق در قلب ما هر شب مرا با خود میبری میبری به جایی که تاریک است و روشنایی آن تویی هرشب مرا به اوج میبری میرسیم به جایی که نگاهت همیشه آنجا بود ما یکی شده ایم با هم همیشگی شده عشقمان، بگو از احساست برای من… همیشه میگویم تو تا ابد برایم یکی هستی ، یکی که عاشقانه دوستش دارم ، یکی که برایم یک دنیاست…. دنیای زیبایی که درون آنم ببین یک دیوانه دائم نگاهش به چشمان توست ، من همانم! ببین که حالم ، حال همیشگی نیست اینجا ، همینجایی که هستی باش، که قلبم بدون تو زنده نیست ما عاشقانه مانده ایم برای هم ، من برای تو هستم و تو برای من ، تمام نگاهت را هدیه کن به چشمان عاشق من… هر زمان فکر بی تو بودن میکنم نفسم میگیرد، اگر نباشی قلبم بی صدا میمیرد،مثل حالا باش ، مثل حالا عاشقانه دوستم داشته باش نه اینکه فردا بیاید و بیخیال ما باش…. گفته بودم که با تو نفس میگیرم گفته بودم با تو در این زندگی تنها رنگ عشق را میبینم ، رنگی به زیبایی چشمانت اگر دست خودم بود دنیا را فدا میکردم برای همیشه داشتنت تو را با هیچکس عوض نمیکنم ، عشقت را همیشه در قلبم میفشارم و به داشتنت افتخار میکنم تو را که دارم دیگر تنهایی را در کنارم احساس نمیکنم ، غم به سراغم نمی آید و دیگر به جرم شکستن اعتراف نمیکنم! ما یکی شده ایم با هم ، گرمای زندگی با تو بیشتر میشود و اینجاست که دیوانه میشود از عشقت دل عاشق من… |
میدانی؟!
چشم هایم میسوزد. تمام بدنم درد میکند. قلبم... تیر میکشد. انگار نزدیکم به سوت پایان. نزدیکم به"تمام". میدانی؟! خسته ام |
هر چه از الفبای تو حرف بر میدارم تا تمام شوی انگار بی محاباتر از همیشه ... بین این خطوط واژه ندیده دوباره از سطر آغاز می شوی. همیشه به تقدس یک حس تند عاشقانه (( دوستـــــت دارم ... )) و آنقدر حریم کلمه های مرا مقدس کرده ای که احساس گناه ، مرا از هر چه بی حرمتی ست باز میدارد . خسته نمی شوم زیبـــــــای من خیال خاطرت ، پر از حوالی یادم ، قانعم به همین حدود خیال خاطرم ، پر از یادت ، زنــــــــــــده ام به همین حدود |
هستی من از من اي هستي من دور مشو مي من مستي من دور مشو رشته عمر مني جان مني عشق من دين من ايمان مني تار و پود دل بيمار توئي خواب و بيداري و پندار توئي گرچه همچون خم مي در جوشم خون دل مي خورم و خاموشم |
|
|
معشوقه ی سودائیم امشب یکی مانند توست
چشمش شبیه چشم تو ، لبخند او لبخند توست در قطب احساسی یخی با او هم آغوشم. فقط آغوش او یادآور ِگرمایِ خوش . آیندِ توست امشب تو را می بینم و او را نوازش میکنم دستم اسیر دست او اما دلم در بند توست تصویر عشقم خفته درآغوشِ قابی آهنی در قلب دیواری که او مانند من پابند توست معشوقه ی سودائیم امشب تویی چون دیگران آن یار سابق نیستی . اینجا یکی مانند توست http://static.cloob.com//public/user...ff2c75786e-300 شاعر : محس مهرپرور |
دستت شبیه قبل پناهم نمی دهد
در سرزمین قلب تو راهم نمی دهد چشمی که با اشاره سکوت مرا شکست پاسخ دگر به حرف نگاهم نمی دهد این اشكها، ستارهی شبهای غربتم نوری به آسمان سیاهم نمی دهد احساس عشق ، همسفر نیمه راه من جانی به لحظه های تباهم نمی دهد یا عشق یا وصال ...چه سخت است زندگی وقتی که هر دو را به تو با هم نمی دهد گاهی هم انتخاب، فقط یک بهانه است یعنی هرآنچه را که بخواهم ، نمی دهد... شاعر : مرضیه خدیر http://avazak.ir/gallery/albums/user..._ir-Girl81.jpg |
دل فروشی میکنم در شهر آدم واره ها
دل فروشی میکنم در شهر آدم واره ها در هیاهوی خیابان ، بین آهن پاره ها من قدم زار خیالم پهنه ی دلتنگی است آسمانم را گرفته ،غرِّش طیاره ها در کساد افتاده بازارغزل هایم ، عزیز کس نمیگیرد سراغی ،از دل بیچاره ها روزگارم بد شده ، قیمت ندارد عاشقی دل فروشی میکنم در بستر بدکاره ها دیگرعرفانی نمانده در شراب ساقیان صوفیان را دیده ام درخلوت کاباره ها http://avazak.ir/gallery/albums/user..._ir-Girl82.jpg شاعر : محسن مهرپرور |
تو که می آیی
پنجره ای باز می شود پرده بی رنگ دلتنگی کنار می رود آرام میان جانم خانه می کنی |
آ عهد ماندنی است
تا پای جان که نه تا روح زنده است، این عهد ماندنی است آری شود که نباشم ولی بدان آن عهد را نتوان کسی شکست من قول داده ام که بمانم برای تو تو قول داده ای که بمانی کنار من این قول ما ، به خدا قول عاشقی ست آن "او" که عهد می شکند ، اهل عشق نیست تقدیر اگر نبودن من را رقم زند من میروم ولی بی من تر از همیشه جدا از تمام خویش شاید توان"نگاه تو" از من دریغ کرد شاید که ابر ،پرده کشد بر فروغ مهر عشقت ولی ،تنیده به جانم ، به جان تو من می روم اگر باور مکن که فاصله افتد میان ما دل را،که داده ام به تو ،ای مهربان من چشمان منتظرم، پشت در نشت لب ها که نام تو میبرد ،بسته ،ماند آن خاطرم سر کویت دخیل بست ای مهربان خوب با آن قرار و عهد وقتی تو مانده ای من مانده ،میروم بر عهد استوار بی خویش میروم. کیوان شاهباغی |
|
از " تـــو " دلـگیـــر نیستَــــم . . . اَز دلـَــم دلـگیـــرَم ! کــــه نَبــــودَنـتــــ را صَبــــورانــــه تحمـــــل میکـنَــــد . . . بـی هیـــچ شِـکــــوه ای ...!!! |
عاشقی را شرط اول ناله وفرياد نيست |
بی تو ؛ پاییز ... |
کاش تو زندگی هم مثل فوتبال وقتی زمین می خوردی |
عزیزا بر گریبان خون رنگ افق تکیه زنیم...در آن هنگام که آسمان پیراهن غمناکش را میفشارد
بیا تا یونسی باشیم بر کام نهنگی و یا یوسفی در تنگنای چاهی... هابیل باشیم تا قابیلیان ما را به قربانگاه برند و در اخلاص و بندگی به خاک نهند... |
دو رکعت گریه کردم برای خاطره هایم |
یه سری از حرفها هستند که امکان نداره |
اکنون ساعت 08:21 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)