پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

mary.f 05-05-2009 09:04 AM

من سرگشته هم از اهل سلامت بودم
دام راهم شکن طره هندوی تو بود

abadani 05-05-2009 09:54 AM

به شكنج زلف تو هر شكن گرهي فتاده به كار من
به گره گشايي زلف خود كه ز كار من گرهي گشا

mary.f 05-05-2009 10:34 AM

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس

abadani 05-05-2009 10:56 AM

دارم من از فراغش در ديده صد علامت
ليست دموع عيني هذا لنا العلامه

mary.f 05-05-2009 11:12 AM

صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی نداونید و سلامی نفرستاد

abadani 05-05-2009 11:37 AM

اي شاه تويي شاه جهان گذران را
ايزد به تو دادست زمين را و زمان را
بردار تو از روي زمين قيصر و خان را
يك شاه بسنده بود اين مايه جهان را
باملك چكار است فلان را و فلان را
خرس از در گلشن نه و خوك از در گزار...

mary.f 05-05-2009 12:15 PM

حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد

abadani 05-05-2009 01:01 PM

حافظ دين بوالحسن بحر مكارم علي
كابخور جان ماست چشمه احسان او

mary.f 05-05-2009 01:53 PM

حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

abadani 05-05-2009 02:16 PM

از بهر صدر خواستمی اصفهان کنون
چون صدر غایب است چه کرمان چه اصفهان

mary.f 05-05-2009 02:20 PM

ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
جانم بسوختی و به جان دوست دارمت

abadani 05-05-2009 02:23 PM

نگاه گرم را سر ده به جانم تا دلی دارم

مرا دریاب ای برق بلا تا حاصلی دارم


mary.f 05-05-2009 02:27 PM

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

abadani 05-05-2009 02:33 PM

وی رفعت آسمان هفتم
باطل شده در زمانه‌ی تو

mary.f 05-05-2009 02:38 PM

شکر به صبر دست دهد عاقبت ولی
بد عهدی زمانه زمانم نمی دهد

abadani 05-05-2009 02:40 PM

باورم نيست ز بدعهدي ايام هنوز
قصه غصه كه در دولت يار آخر شد

mary.f 05-05-2009 02:43 PM

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

abadani 05-05-2009 02:45 PM

بنازم به بزم محبت كه آنجا
گدايي به شاهي مجاور نشيند

mary.f 05-05-2009 02:47 PM

ز غم کسی هلاکم که ز من خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد

abadani 05-05-2009 02:50 PM

سوز دل عاشقان شررها دارد

درد دل بی‌دلان اثرها دارد

mary.f 05-05-2009 03:29 PM

عاشقی را خوش جهانی است ای پسر
وان جهان را آسمانی دیگر است

abadani 05-05-2009 03:40 PM

آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قرعه فال بنام من ديوانه زدند

mary.f 05-05-2009 03:55 PM

من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صدبار تو را گفتم کم زن دو سه پیمانه

دانه کولانه 05-05-2009 05:57 PM

در انجمن عقل فروشان ننهم پای
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
تا چند کنی قصه ی اسکند و دارا
د0! روزه ی عمر این همه افسانه ندارد

deltang 05-05-2009 08:27 PM

اينجا كسي در دوره نيست

عشق و جنون و ناله نيست

پيمانه ها خالي ز مي

اشك دل ديوانه نيست

دانه کولانه 05-05-2009 11:44 PM

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت
پس کوچه های دلم را جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت
تا از خیال گنگ رهایی رها شوم
بانگی به گوش خواب سکوتم کشید و رفت
شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت
دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت


علیرضا قربانی - فرهاد فخرالدینی - شب دهم

haj_amir 05-06-2009 12:01 AM

شهريار اين همه کوشد به بيان تو ولي
چه به از عمق سکوت تو بياني گل من

mary.f 05-06-2009 05:57 AM

گل بی رخ یار خوش نباشد
بی باده بهار خوش نباشد

abadani 05-06-2009 07:38 AM

سلامي چو بوي خوش آشنايي
بدان مردم ديده روشنايي
سلامي چو روي خوش پارسايان
به آن شمع خولتگه پارسايي

mary.f 05-06-2009 08:48 AM

من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

abadani 05-06-2009 08:59 AM

سر عشق یار با بیگانگان هاتف مگو

گوش این ناآشنایان محرم اسرار نیست

mary.f 05-06-2009 10:04 AM

سر من از ناله من دور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست

abadani 05-06-2009 10:12 AM

پادشاهي نه به دستور كند يا گنجور
نقشبندي نه به شنگرف كند يا زنگار

mary.f 05-06-2009 10:26 AM

شعر قبل رو اشتباه نوشتم اصلاحش می کنم:

سر من از ناله من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست

abadani 05-06-2009 10:30 AM

دورم ز قرار و خواب از دوری تو

وز پرده برون شدم به مستوری تو

گویی که کراست برگ مهجوری من

انگشت به خود کشم به دستوری تو

mary.f 05-06-2009 10:44 AM

مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند

abadani 05-06-2009 10:47 AM

محتسب مستي بره ديد و گريبانش گرفت
مست گفت اي دوست اين پيراهن است افسارنيست

mary.f 05-06-2009 10:51 AM

من مست می عشقم هوشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

امروز چنان مستم از باده دوشینه
تا روز قیامت هم هوشیار نخواهم شد

abadani 05-06-2009 10:54 AM

بر سبزه نشست می‌پرستان چه خوشست!
بر گل نفس هزاردستان چه خوشست!
ای گشته به اسم هوشیاری مغرور
تو کی دانی که عیش مستان چه خوشست؟

mary.f 05-06-2009 11:03 AM

هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را


اکنون ساعت 10:38 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)