پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   غمنامه (http://p30city.net/showthread.php?t=639)

T I N A 05-18-2010 01:47 PM

منم دلتنگ دلتنگم ...
مرا درياب …
منم ، دلتنگ دلتنگم ، منم ، يک شعر بيرنگم
منم ، دل رفته از چنگم ، منم ، يک دل که از سنگم
منم ، آواز طولاني ، منم ، شبهاي باراني
منم ، انساني ام فاني ، خداوندا تو ميداني …
منم ، در متن يک دردم ، منم ، برگم ، ولي زردم
منم ، هستم ، ولي سردم ، منم ، مرده م ، منم مرده م
منم ، يک بغض پر باران ، منم ، غمهاي بي سامان
منم ، هستم دراين زندان ، منم ، زخمهاي بي درمان
منم ، دارم تب و تابي ، ز تنهائي ، ز بيتابي
منم ، رفته به گردابي ، مرا بايد که دريابي !!!


nae 05-18-2010 01:51 PM

تو رو از صدای قلبم لحظه به لحظه شناختم
تو رو حس کردم تو نبضم
من تو رو نفس کشیدم

nae 05-18-2010 02:14 PM

سیلی تلخ تو،سیلی از اشک به راه انداخت...

T I N A 05-22-2010 08:46 AM

به هم می رسیم 3 نفر میشیم .
من و تو و شادی .
از هم دور میشیم 4 نفر میشیم .
تو و تنهایی ، من و خاطره .

SonBol 05-23-2010 05:06 PM

مي خوام يه قصري بسازم پنجره هاش آبي باشه
من باشم و تو باشي و يه شب مهتابي باشه

امشب مي خوام از آسمون ياسهاي خوشبو بچينم
امشب مي خوام عكس تو رو تو خواب گل ها ببينم

كاشكي بدوني چشمات رو به صد تا دنيا نمي دم
يه موج گيسوي تو رو به صد تا دريا نمي دم

كاش تو هواي عاشقي هميشه پيشم بموني
از تو كتاب زندگي حرفاي رنگي بخوني

حتي اگه دلت نخواد اسم تو ، تو قلب منه
چهره تو يادم مياد وقتي كه بارون مي زنه

امشب مي خوام براي تو يه فال حافظ بگيرم
اگر كه خوب در نيومد به احترامت بميرم

امشب مي خوام رو آسمون عكس چشات رو بكشم
اگر نگاهم نكني ناز نگات رو بكشم

مي خوام تو رو قسم بدم به جون هر چي عاشقه
به جون هر چي قلب صاف رنگ گل شقايقه

يه وقتي كه من نبودم بي خبر از اينجا نري
بدون يه خداحافظي پر نزني تنها نري

وقتي كه اينجا بموني بارون قشنگ و نم نمه
هواي رفتن كه كني مرگ گلهاي مريمه




http://i28.tinypic.com/hs4bwh.jpg%5B/I

آیلین 05-23-2010 10:54 PM

عشق پرواز بلندي‌ست مرا پر بدهيد
به من انديشة از مرز فراتر بدهيد
من به دنبال دل گمشده‌اي مي‌گردم
يك پريدن به من از بال كبوتر بدهيد
تا درختان جوان، راه مرا سد نكنند
برگ سبزي به من از فصل صنوبر بدهيد
يادتان باشد اگر كار به تقسيم كشيد
باغ جولان مرا بي‌در و پيكر بدهيد
آتش از سينة آن سرو جوان برداريد
شعله‌اش را به درختان تناور بدهيد
تا كه يك نسل به يك اصل خيانت نكند
به گلو فرصت فرياد ابوذر بدهيد
عشق اگر خواست، نصيحت به شما، گوش كنيد
تن برازندة او نيست، به او سر بدهيد
دفتر شعر جنون‌بار مرا پاره كنيد
يا به يك شاعر ديوانة ديگر بدهيد

محمد سلمانی

T I N A 05-27-2010 09:45 AM

دل مغرور
من پلنگم بربلندای غرور
سدکنم براهوان راه عبور
پنجه هایم رنگ خون واتشین
ردخون درپنجه سرخم ببین
نعره من هردلی ویران کند
هردلی از ترس من حیران کند
خشم با خون تنم گشته اجین
خشم را درنعره وغرش ببین
وقت غرش بی کس وتنهاشوم
فاتح کل جهان یکجاشوم
خال خالم هم سیاه هم سفید
چشم من زیبا ترازرنگم ندید
هم قشنگم هم قوی وهم دلیر
هرحریفی را خورم مثل پنیر
ماه را براسمان من دیده ام
سالهاست درخواب او بلعیده ام
اغبت روزی رسدپروازمن
می رسدبران رخش اواز من
می کشم پنجه به ماه اسمان
تاشودنابودرنگ وروی ان
یاغرورم می دردماه زمان
یاخودم نابودگردم درجهان




امام زمان
دلهاهمه گیردرچلیپایت
مجنون شدهاتمام لیلایت
هرسروبلندعالم دهرزشوق
تعظیم کندبران قدرعنایت
ان ماه که خودمثال هرزیباییست
لبخندزندبران رخ زیبایت
هروقت گذرکنی شماازراهی
بوسه بزندخاک زمین برپایت
گرخشک شودلبان زیبای شما
دریابشودجهان بران لبهایت
مانندچراغ نورقلبت پیداست
تعظیم کندطلوع صبح برپایت
عطرتن تو مثال عطریاس است
عطری که زده نسل بنسل زهرایت
کل لاله های این زمین می بافند
یک لباس عشق بران قدوبالایت
هرجاکه ستاره ای زندبرق زچشم
امده که روشن بکندشبهایت
اماتوخودت مثال کل نوری
فرشیست تمام اسمان برجایت
هرجاشنوم که تو گذرکرده ای
بوسه بزنم بخاک صندلهایت
انگاه که می خوردورق قرانی
بوی تودهد بنای جان هر ایت
گویندکه تو بجمکران رفته ای
صدعاشق منتظر بران چاهایت
عاشق شده تو بمثال مرغیست
گردن بنهدزبهرجان برپایت


آريانا 05-27-2010 07:23 PM

بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد
آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد

آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش بجز از وصل تو خشنود نکرد

آنچ از عشق کشید این دل من که نکشید
و آنچ در آتش کرد این دل من عود نکرد

گفتم : این بنده نه در عشق گرو کرد دلی ؟!
گفت دلبر : که بلی کرد ولی زود نکرد !!

آه دیدی که چه کردست مرا آن تقصیر
آنچ پشه به دماغ و سر نمرود نکرد

گر چه آن لعل لبت عیسی رنجورانست
دل رنجور مرا چاره بهبود نکرد

جانم از غمزه تیرافکن تو خسته نشد
زانک جز زلف خوشت را زره و خود نکرد

نمک و حسن جمال تو که رشک چمن است
در جهان جز جگر بنده نمکسود نکرد

هین خمش باش که گنجیست غم یار ولیک
وصف آن گنج جز این روی زراندود نکرد

T I N A 05-29-2010 08:33 AM

http://i32.tinypic.com/2w3umf5.jpg

عهدو پیمان با ما و وفا با دیگران

ساده دل من که قسم های تو باور کردم

SonBol 06-03-2010 10:59 PM

بايد رها كرد ،

بايد يك طور غريبي قيد همه چيز را زد و نشست يك گوشه و حرفي نزد ...

بايد آرام بود ، خيلي آرام .

بايد به سهراب گفت برادر

چشمها را هر چقدر هم كه بشوئي

هيچ جور ديگري نمي بيني .

همه ي قصه همين است ...

چشم ها را بايد بست !

Hamed 06-05-2010 01:50 PM

رنگ تنفر
روزگار را پر میکند
آنگاه که دستهای آدمی
دور افتاده ازهم
بسوی محبت
گم کرده راه
گمراه میشود
درجاده های خالی ازاحساس
وروح رنگ میبازد
در بیشه های مارهای زنگی
نیش خورده از ناراستی های دوران
....فریاد...

کجا مدفون میشود
وقتی که امید را چال میکنند؟!
شعراز: فرزانه شیدا

behnam5555 06-20-2010 08:57 AM


پرواز بالهایش را برایم به ارمغان آورد
نشانیی ساحلی که هر روز
هزاران بوسه از امواج می‌گیرد
وخورشیدی که مهمانانش را
همیشه در آغوش دارد
پرواز کن، بگریز
نه از های و هوی چماقداران
نه از درد گلوله‌ها
و نه از زجه هزارانت
از وحشت تکرار
از کابوس دردناک تکراری سی ساله
پرواز کن، بگریز
سالها، بر قله‌های دست نیافته خشک شده‌اند
کسی را نای صعود کردن نیست
از وحشت شغالها به کرکسها روی آورده‌اند
کرکسها کبوتران پیامبر شده‌ند
چشمها از بزرگ بینی خود
چنان کور شده‌اند
که صعود را در سرازیری می بینند
پرواز کن، بگریز
معنای رهائی دیگر رهائی نیست
هر بال زدنی پرواز نیست
هر قله‌ی در بلندی نیست
هر مناره‌ای قله نیست
بر مناره‌ها شغالان سرود رهایی میخوانند
و هزاران در تکرار تغییر میبینند
پرواز کن بگریز
تو را نای ماندن نیست
تو را زمان خواب دیدن نیست
این خواب نیست
این بیداری در فریاد گنگی است
که پیراهن آزادی پوشیده است
و نمی داند
این دستهای سبز
هنوز دستهای آلوده به شمشیرشان را
هنوز سنگهای سنگساران را
در قاب خانه خود دارند
و
آنرا به خونی سبز مزین کرده‌اند
و نمیداند سرود رهایی هر گز
زنجیرهای رنگین وزنش را بر هم نزده‌اند
این سرود رهایی نیست
این فرار به سوی دیوار سنگی است
این فرار در کوچه‌های بن بست است
پرواز بالهایش را برایم به ارمغان آورد
از وحشت کوچه‌های غرق شده در تکرار
بالهایش را پوشیدم

دیاکۆ

behnam5555 06-20-2010 08:59 AM




در آتشکدۀ درون
طوفانی
ز اندوه‌ فوران است

در پشت پرده‌های خاطره‌
کودکی
چشم به‌ گریان است
اشکها می بارند زمژگان
نرم و رقیق
می چکند
افسرده‌ و شفیق
میروند دوان دوان
تا لب دریا
برای کودکی که‌؛
میکشد آه‌ ...
به‌ سوگواری آن کودک معصوم
اشکهای مظلوم
با خاکستر غروب پاییزی
می شوند
آهسته‌وار مرحوم
آوای پرندگان مهاجر
در پشت خاطرات مه‌ آلود شب
مرواریهای ظریف
شاپرکهای لطیف
مات و عبوس
چهره‌ خود را در آینه‌ ماه‌ می بینند
پشت میله‌های آینه‌
تازیان در کمینند
رقص نازنین نور
می خزد
در سینه‌ ابرهای بلور
ابرهای رنجیده
با دستان خیس
گرم میکنند
شانه‌هارا
نرم و صبور

اشکهای سرخ آبی ابرها
می چکند
قطره‌ قطره‌
در دل آسمان بی صدا
میکنند هریك نیایش
به‌ درگاه‌ خدا
میرمد‌ ز خواب کودکی
ز خواب طلایی
و ماهیان حنایی
با چشمان مرواری
می دهند هریك
نوایی ز رهایی...
پرواز صبور پریا
پر میکشند
بروی امواج دریا
خورشیدی بی غروب
سر میرسد
صدای تپش قلبش
زدور میرسد
احساس شادی
خون را در رگها مست میکند
زنگ کاروان نو رسیده‌
آدمی را سرمست میکند
آنجاست که‌؛
قصیدۀ‌ تاریک شب
در کوچه‌ خاطره‌های درد
محو می شود
با قلبی سرد

قادر نیکپور

behnam5555 06-20-2010 09:00 AM

خفته گان دیشب
در کنج کوچه های سیه
امشب
سر می دادند
ترنم ترانه های حزن انگیز
بر راههای بی سرانجام.
خفتگان امشب
در پس کوره راههای تاریک
بر پیکرۀ زمان
می خندند،
سرشار از عشق
و در تمنای سوسوی
دوردستها.

جلال هانیسی

T I N A 06-20-2010 02:56 PM


از غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم
شانه هایت را برای گریه كردن دوست دارم

SonBol 06-28-2010 08:05 AM

به یاد کلانتر فروم ( عبدالرضا کلانتری)
 
امشب به ياد تک تک ِ شب ها دلم گرفت
در اضطراب کهنه ي غم ها ، دلم گرفت
انگار بغض تازه اي از نو شکسته شد
در التهاب ِ خيس ِ ورق ها ، دلم گرفت !

از خواندن تمام خبر ها تنم بسوخت ...

از گفتن تمام غزل ها دلم گرفت ...
در انتظار تا که بگيرم خبر ز تو ...
در آتش ِ گرفته سراپا... دلم گرفت !
متروکه نيست خلوتِ سرد دلم ولي
از ارتباطِ مردم ِدنيا دلم گرفت !!
يک رد ِ پا که سهم ِ من از بي نشاني است!
از رد ِ خون که مانده به هر جا ، دلم گرفت
اينجا منم و خاطره هايي تمام تلخ
اقرار ميکنم درآمدم از پا ... دلم گرفت ...

SonBol 06-28-2010 08:10 AM

خداحافظ...
 
خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی
خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی

خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی

----------------------------------------------------------
گفتی محبت کن برو
باشد خداحافظ ولی

رفتم که تو باور کنی
دارم محبت می کنم
------------------------------------------------------------
ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار
منو از خاطره کم کن ٬ تا ابد خدا نگهدار . . .



Hamed 07-06-2010 09:42 PM

ما شقایق های باران خورده ایم
سیلی ناحق فراوان خورده ایم
ساقه احساسمان خشکیده است
زخم ها از تیغ و طوفان خورده ایم
تا چه بوده تا الان تقصیرمان
تا چه باشد بعد از این تقدیرمان

Omid7 07-08-2010 01:01 AM

اين دلنوشته رو زماني كه داشت مي رفت نوشتم....7 روز گذشت...



SonBol 07-08-2010 11:29 AM

روز پاییزی میلاد تو در یادم هست / روز خاکستری سرد سفر یادت نیست
ناله ی ناخوش از شاخه جدا ماندن من / در شب آخر پرواز خطر یادت نیست
تلخی فاصله ها نیز به یادت مانده ست / نیزه بر باد نشسته ست و سپر یادت نیست
یادم هست …. یادت نیست
خواب روزانه اگر در خور تقدیر نبود / پس چرا گشت شبانه ، دربه در،یادت نیست
من به خط و خبری از تو قناعت کردم / قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست
عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید / کوزه ای دادمت ای تشنه, مگر یادت نیست
تو که خود سوزی هر شب پره را می فهمی / باورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست
تو به دل ریختگان چشم نداری بیدل / آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست
یادم هست …. یادت نیست








behnam5555 07-09-2010 08:43 AM

سیب



[IMG]http://*****************/Files/d28922c02d0f45df8318.jpg[/IMG]


گویند که در میان میوه ها سیب نکوست
نیمش رخ عاشق است و نیمش رخ دوست

این زردی و سرخی که در او می بینی
زردی رخ عاشق است و سرخی رخ دوست

behnam5555 07-09-2010 08:44 AM


بغض نكن گریه نكن اگر چه غم كشیده ای
برای من فقط بگو خواب بدی كه دیده ای

اگر كه اعتماد تو به دست این و ان كم است
تكیه به شانه ام بده كه مثل صخره محكم است

به پای صحبتم بشین فقط ترانه گوش كن
جام به جام من بزن جان مرا تو نوش كن

ترا به شعر می كشم چو واژه پیش می روی
مرگ فرا نمی رسد تو تازه خلق می شوی

تو در شب تولدت به شعله فوت می كنی
به چشم من كه می رسی فقط سكوت می كنی

اگر كسی در دل توست بگو كنار می روم
گناه كن به جای تو بر سر دار می روم

Omid7 07-09-2010 01:15 PM

كاش امان مي دادي

اين شعر نيمه سروده تمام مي شد

سخن در گلو مانده ام

اندكي نفس ميكشيد

اگر يك قدم مي گذاشتي

مگر نمي بيني

چطور سطر هاي دفترم

پا به فرار گذاشته اند

مگر نمي بيني

چطور قاصدك ها بيخبر

از من سراغ جان پناه مي گيرند

پنجره ي اتاقم بي حوصله شده

از بس به سمت هيچ و پوچ

و براي دلخوشي باز شد

دنبال يك سر خط ترانه بودم

تا شروع كنم

كه اول و آخر شعر تو باشي

نمي بيني نمي فهمي

از پشت اين پنجره

هاج و واج

هر كس كه گذشت

هر چه خواست بارم كرد

به خاطر تو بي خيال!

تو نبودي رد نشدي

اگر يك قدم فقط

كاش امان ميدادي

مي خواستم بهت بگم...

كاش...

Omid7 07-09-2010 01:18 PM

ای که آوای سکوت تو طنین افکن این روح خسته است هوا بارانی است...

آری بارانی بارانی دلها غمگین است و عشق همانند غباری برای چندی از کنار پنجره میگذرد

و من پنجره را میگشایم و او را مهمان هر شب و روز این دل خسته می سازم

دلی که همانند قطرات ریز شبنم با احساس و لطیف است و گل های بهاری زیبا و مهربان است...

نازنین، لحظه ها که همراه ثانیه ها میگذرد من نیز هر لحظه غمگین تر و محزون تر می گردم چرا

که فاصله ها زیاد میشود و برای چندی روزی فرا میرسد که برای مدتی باید اسیر زندان جدایی ها باشم

نمی دانم...

آیا این دل خسته می تواند تحمل روزهای فراق را داشته نمی دانم واقعا نمی دانم که آخر این عشق چه

خواهد شد نمی خواهم که بدانم...

Omid7 07-09-2010 01:23 PM

[IMG]http://*****************/Files/cff095057dc9495dbb24.jpg[/IMG]

nae 07-09-2010 01:35 PM

به هم نمی رسیم ما چاره ای جز فاصله نیست
عهدیه که بسته شده پس دیگه جای گله نیست

Omid7 07-09-2010 11:43 PM

[IMG]http://*****************/Files/6feec99da2b045418900.jpg[/IMG]

Omid7 07-09-2010 11:50 PM

نميدانم چرا رفتي
نميدانم چرا !!! شايد خطا کردم

و تو ... بي آنکه فکر غربت چشمان من باشي
نميدانم کجا؟! تا کي؟! براي چه؟!
ولي رفتي ...

بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمي خاکستري گم شد
و گنجشکي که هر روز از کنار پنجره با مهرباني دانه برمي داشت ،
تمام بالهايش غرق در اندوه غربت شد

و بعد از رفتن تو آسمان چشمهايم خيس باران بود
و بعد از رفتن تو تمام هستي ام از دست خواهد رفت
و من بي تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد

و بعد از رفتنت دريا چه بغضي کرد
ميدانم تو نام مرا از ياد خواهي برد

هنوز آشفته چشمان زيباي توام ... برگرد!
ببين که سرنوشت من چه خواهد شد
و بعد از اين همه طوفان و وهم و پرسش و ترديد
کسي از پشت قاب پنجره آرام و زيبا گفت:
تو هم در پاسخ اين بي وفاييها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم

و من در حالتي ما بين اشک و حسرت و ترديد
کنار انتظاري که بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاييزي ترين ويراني يک دل
ميان غصه اي از جنس بغض کوچک يک ابر

نميدانم چرا !!!
شايد به رسم عادت" پروانگي مان "
براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ آرزوهايت دعا کردم.

Omid7 07-11-2010 12:39 AM


نمی دانم چرا با دیدنت دل تنگ تر برایت می شوم

نمی دانم چرا نمی توانم نگاهت کنم

منی که برای دیدنت شب ها را تا سحر بيدار بوده ام،

آری من نمی دانم نمی دانم وقتی به تو می رسم می خواهم از تو فرار کنم

کاش می دانستم که چرا ....؟؟

شاید برای اینکه با دیدن تو دلتنگ تر از قبل می شوم و می خواهم مثل بچه ها گریه کنم، از کنارت می گذرم

اما.... زیر چشمی نگاهت می کنم تو می روی از من دورتر دورتر می شوی ومن غمگین غمگین تر می شوم

دلم برایت پر می کشد ولی می دانم فاصله زیاد است ...

نمی دانم که این زمانه با من دارد چه می کند

خسته ام اما هنوز دوستت دارم نمی دانم چرا ولی هنوز دوستت دارم،حتی اگر ......

امشب باز دلم برایت آنقدر تنگ شده است که می خواهم فقط گریه کنم

آری گریه کنم اما می دانم اشکانم هم کفاف این همه دل تنگی را نمی دهد

نمی دانم چه کنم کاش می توانستم ثانیه ها را به عقب بر گردانم تو را روبرویم بگذارم و فقط نگاهت کنم ....

کاش روبرویم بشینی از نگاهم درد پنهانم ببینی ....

راستش خسته شده ام از اینکه که تو را از دور فقط نگاه کنم

نگاه کنم که می روی و برایم یک عمر دلتنگی جا می گذاری اما این دل تنگی هم برایم زیباست ....

امروز دیدمت اما تو رفتی مثل غریبه ها آرام آرام زیر لب گریستم و گریستم ..

و برای اینکه بغضم را کسی نببیند فقط لبخندی تلخ زدم آری لبخندی پر از غصه...


Omid7 07-11-2010 02:34 AM

کاش بودی

ای کاش بودی

تا می دیدی که چگونه ثانیه های بی تو بودنم دقیقه می شوند !

ای کاش بودی

و می دیدی که چگونه چشمانم از ته دل فریاد می زنند و ...

ای کاش بودی و می دیدی

که چگونه بیقرار توام

بیقرار تویی که لحظه ای ازعمرت را به سالها خواستنم ندادی

بی قرار توام که واژه ی انتظار را برایم همیشگی کردی !

و خسته ام از همیشه ای که همیشه تو را در آن نخواهم داشت !

Omid7 07-11-2010 02:43 AM

شب شده ، دلم سخت ازین شب گرفته

آه بی تابم

شورش کابوس های شبانه

آرام ِ دقایقم را خیس کرده

بیزارم ، از رؤیای نبودنت بیزارم

فریاد نبودنت در صدایم بغضی شده دلگیر

هوای ثانیه هایم مواج است و طوفانی . . .

دریای دلم چگونه قرار گیرد

که قرار بی قراری هایش ساز رفتن می نوازد !؟

کاش پای رفتنت سست شود . . .

کاش نگاهت به یاد خاطره هامان لحظه ای بارانی شود . . .

نمیدانم پشت پلک خیس کدام پنجره

دلم گرفت از نبودنت !

نمیدانم ، هیچ نمیدانم . . .

با تمام دل نگرانی هایم معامله کرده ام

چشم های خیسم را داده ام

تا دمی معصوم ِ نگاهت را بخرم

نمیدانستم قمار چشم هایت کار من نیست !

مشتی امید آورده بودم

و دلی خوش به بازی

اما . . . خودت خوب میدانی

که همیشه بازنده ی خوبی بودم

همیشه . . . همیشه !

از آن همه امید کوله باری تنهایی برایم مانده

و خرواری سکوت . . .

سکوت میکنم تا کسی راز دلم را با تو نداند

سکوت میکنم تا حرفی برای نگفتن باشد

حرفای نگفتنم آنقدر زیادند

که شب های بارانی و مهتابی در مقابلشان کم آورده اند

حرف های نگفتنم را تنها برای تو نگاه داشته ام

تا شاید روزی . . .

آه نه! شاید کدام روز ؟!

تا به کی پتک نیامدنت بر دقایق انتظارم کوبیده شود ؟

"کدام درد مرا میشناسی ای رفته؟ کدام ؟ "

باید باور کنم که رفته ای ، باید !

نباید بازهم خام خیال چشم هایت شوم

آری باید فراموشم شوی

باید حال که نیستی خیالت تنهایم گزارد !

باید تو را تازه تر بنامم:

"آرزوی سوخته" یک رویای قدیمی !

باید هایم را نگاه معصومت

که از قاب عکس مرا می نگرد شسته

یادم رفت قرارمان این بود که بایدی نباشد

گرچه نبایدهامان باید شد !

این شب ها سرد شده ام

سرد ِ سرد

به سردی ِ یک قهوه ی تلخ

این شب ها گوسفند های خیال تو را آنقدر می شمارم

تا چشمانم برای همیشه به خواب رود !

آه چقدر دلم میخواهد تا کسی هرگز بیدارم نکند !

باید آرام سکوت کنم

سکوت دل !

چقدر دلم میخواهد آرام بخوابم

عطش لبانم را بوسه ای باید !

بوسه ی آرام مرگ !

Omid7 07-11-2010 11:53 AM

شايد فريادهاي بي پاسخ ِ ساقه ي خشكيده چشمانم
براي تو از ساده ترين حرف ها هم ساده تر است
كه بي بهانه،
نگاه خيس پنجره را
به مهماني گل هايم دعوت مي كني.
من با خيال باراني ام
زير وا‍ژه هاي اسمت رسوب كرده ام.
كاش مي دانستم
تو در بُعد كدام اقاقي ابي رنگ مانده اي
كه ثانيه ها براي سادگي نگاه تو،
با مرگ قرار ملاقات مي گذارند.
زود باش.
اگر دير كني،
شايد ديگر صبح كسي
براي دل من گريه نكند
و چشم شفق سرخ نشود.
اگر تو از منطق زنبق هايي كه روي باغچه ات طرح زده ام
صداي آفتاب را نشنوي،
شايد ديگر شعرهايم بدرقه دستانت نشوند.
كمي بهانه را به سپيدي كاغذ سنجاق مي كنم،
شايد روي تبسم آسمان
به اندازه همه ي ستاره ها كمي ياس
مهمان ابرا كني
هنوز در روشنايي مهتاب
خنده اي را روي لالايي شبنم ها مي پاشي
و من كوتاه تر از باور هاي تو،
ميان روياهايم سوخته ام.
بگذار لحظه هاي نوشته ام در انتها،
متن هاي خوبي براي تو باشد.
مگر مرز تلافي نگاهمان
نجابت ياسي رنگ چشم هايمان نيست
و انديشه هايي كه
حتي از آسمان هم منطقي ترند؟
انگار تو هنوز پروانه ها را با سادگي نگاه مي كني
كه نمي داني من نگاهت را پر از پروانه كرده ام.
اي كاش مي دانستي
براي من اهورايي ترين ستاره اي.

behnam5555 07-12-2010 03:49 PM

لحظه نبودن نيستن ها ،
اگر منت مي نهي بر كلام من ، با احترام سلامت مي گويم
و هزار گلپونه بوسه به چشمانت هديه مي دهم.
قابل ناز چشمانت را ندارد.
ديرروز يادگاري هايت همدم من شدند و به حرفهاي نگفته من گوش دادند.
و برايم دلسوزي كردند.
البته به روش خودشان كه همان سكوت تكراري بود و
يادآوري خاطرات با تو بودن.
دست نوشته ات را مي بوسيدم و گريه مي كردم.
زيبا ، به بزرگي مهرباني ات ببخش
كه اشكهايم دست خطت را بوسيدند.
باز هم ستاره به ستاره جستجويت كردم.
ولي نيافتمت.
از كهكشان دلسپردگي من خسته شدي
كه تاب ماندن نياوردي و بي خبر رفتي ؟
مهتاب كهكشان نيافتني من ،
آنقدر بي تاب ديدنت شده ام كه دلتنگي ام را به قاصدك سپردم
و به هزار شعر و ترانه رقصان به سوي تو فرستادم.
روزها و شبها به دنبالت آمدند و تو را نديدند.
قاصدك هم برنگشت.
شايد او هم شيفته نگاه مهربانت شد.
باشد، اشكالي ندارد.
تو عزيزي ، اگه يه قاصدك هم از من قبول كني ، خودش دنيايي است.
كاش ياسهايي كه برايت پرپر شدند و به سويت آمدند،
دوست داشتنم را برايت آواز كنند.
كاش باران بعد از ظهرهايت، تو را به ياد اشكهاي من بيندازد.
نازنين ،
هر پرنده سفر كرده اي از تو مي خواند و هر غنچه اي كه مي شكفد،
نام تو را بر زبان مي آورد.
نيم نگاهي به روزهاي تنهايي ام كن و
لحظه هاي زرد و بي صداي مرا تو آبي و ترانه باران كن.
بگذار باز هم قاصدك ترانه هاي من در هواي دلتنگي تو پرواز كند.
همين حوالي بي قراري ها باز هم گلهاي بي تابي شكفته.
زيبا ، امشب ،
شام غريبان عاشقانه من و تو است.
به يادت مثل شمعمي سوزم و ذره ذره وجودم آب مي شود.
تو هم به ياد بي تابي هايم شمعي روشن كن و بگذار مثل من بسوزد.
مهرباني باران ، يادم كن در هر شبي كه بي ستاره شد.

behnam5555 07-12-2010 03:51 PM

شبي از پشت يك تنهايي نمناك و باراني
تو را با لهجه ي گل هاي نيلوفرصدا كردم.
تمام شب براي باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم.
پس ازِ يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي آبياحساس
تو را از بين گل هايي كه در تنهايي ام روييد با حسرت جدا كردم
و تو در پاسخآبي ترين موج تمناي دلم
گفتي دلم حيران و سرگردان چشماني ست رويايي
و من تنها براي ديدن زيبايي آن چشم
تو را در دشتي از تنهايي وحسرت رها كردم
همين بود آخرين حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگين
حريم چشمهايم را
به روي اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجيخورشيد وا كردم
نمي دانم چرا رفتي؟
نمي دانم چرا ، شايد خطا كردم
و تو بي آن كه فكر غربت چشمان من باشي
نمي دانم كجا ، تا كي ، براي چه ،
ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
نمي دانم چرا ؟
شايد به رسم و عادت پروانگي مان
باز براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم...!!

behnam5555 07-12-2010 03:55 PM


دلم برات تنگ شده.....

اما من ميتونم اين دوري رو تحمل كنم
به فاصله ها فكر نميكنم
ميدوني چرا؟؟
آخه جاي نگاهت رو نگاهم مونده
هنوز عطر دستات رو از دستام ميتونم استشمام كنم
رد احساست روي دلم جا مونده
ميتونم تپشهاي قلبت رو بشمارم
چشماي بيقرارت هنوزم دارن باهام حرف ميزنن
حالا چطور بگم تنهام؟چطور بگم تو نيستي؟چطور بگم با من نيستي؟
آره!خودت ميدوني....
ميدوني كه هميشه با مني
ميدوني كه تو،توي لحظه لحظه هاي من جاري هستي
آخه تو،توي قلبمني
آره!تو قلبمن
براي همينه كه هميشه با مني
براي همينه كه حتي يه لحظه هم ازم دور نيستي
براي همينه كه ميتونم دوريت رو تحمل كنم
آخه هر وقت دلم برات تنگ ميشه
هر وقت حس ميكنم ديگه طاقت ندارم
ديگه نميتونم تحمل كنم
دستامو ميذارم رو صورتم و يه نفس عميق ميكشم
دستامو كه بو ميكنم مست ميشم
مست از عطرت.
صداي مهربونت رو ميشنو م
و آخر همه اينه...
به يه چيز ميرسم
به عشق و به تو
آره...
به تو
اونوقت دلتنگيم بر طرف ميشه
اونوقت تو رو نزديكتر از هميشه حس ميكنم
اونوقت ديگه تنها نيستم
حالا من اين تنهايي رو خيلي خيلي دوسش دارم
به اين تنهايي دل بستم
حالا ميدونم كه اين تنهايي خالي نيست
پر از ياد عشقه.. پر از اشكهاي گرم عاشقونه

T I N A 07-14-2010 12:57 PM

اگه که خیلی غمگینه ، اگه پر از دلتنگیه ...
همش از غصه ی توست ...
هی می گفتم دردمو، حالمو، داغمو ....
اما نه ... فایده نداشت ...
دردم سنگینه سنگینه، حالم خرابه خرابه، داغم سوزان و بی پایونه
توی گفتن و نگفتن .... از چه روزایی گذشتم ....
از چه دردایی شکستم ...
اینقده رفتم و رفتم، که هنوز هم برنگشتم ...

behnam5555 07-14-2010 06:41 PM


من تورو میخام

عطر زرد گل یاس رو نمی خوام
نمره ی بیست کلاسو نمی خوام
من فقط واسه چش تو جون می دم
عاشقای بی حواسو نمی خوام
من تو رو می خوام اونارو نمی خوام
نفسم تویی هوارو نمی خوام
عشق رو نقطه ی جوشو نمی خوام
دوره گرد گل فروشو نمی خوام
اونی که چشاش به رنگ عسله
مجنون خونه به دوشو نمی خوام
من تو رو می خوام اونارو نمی خوام
نفسم تویی هوارو نمی خوام
من کسی با قد رعنا نمی خوام
چشای درشت و گیرا نمی خوام
دوس دارم قایق سواری رو ، ولی
جز تو از هیچ کسی دریا نمی خوام
من تو رو می خوام اونا رو نمی خوام
نفسم تویی هوارو نمی خوام
موهای خیلی پریشون نمی خوام
آدم زیادی مجنون نمی خوام
می دونی چشم منو گرفتی و
جز تو هیچی از خدامون نمی خوام
من تو رو می خوام اونا رو نمی خوام
نفسم تویی هوا رو نمی خوام
چشم شرقی سیاهو نمی خوام
صورتای مثل ماهو نمی خوام
آخه وقتی تو تو فکر من باشی
حق دارم بگم گناهو نمی خوام
من تو رو می خوام اونا رو نمی خوام
نفسم تویی هوا رو نمی خوام
حرفای نقره ای رنگ رو نمی خوام
او دو تا چشم قشنگو نمی خوام
حتی اون که بلده شکار کنه
صاحب تیر و تفنگو نمی خوام
من تو رو می خوام اونا رو نمی خوام
نفسم تویی هوا رو نمی خوام
شعرای ساده و تازه نمی خوام
اونکه می گه اهل سازه نمی خوام
من دلم می خواد تو رو داشته باشم
واسه ی اینم اجازه نمی خوام
من تو رو می خوام اونا رو نمی خوام
نفسم تویی هوا رو نمی خوام
سفر دور جهانو نمی خوام
رنگای رنگین کمانو نمی خوام
لحظه و ساعت عمر من تویی
تو که نیستی من زمانو نمی خوام
من تو رو می خوام اونا رو نمی خوام
نفسم تویی هوا رو نمی خوام
فالای جور واجور رو نمی خوام
نامه های راه دور و نمی خوام
واسه چی برم ستاره بچینم
ماه من تویی که نور و نمی خوام
من تو رو می خوام اونا رو نمی خوام
نفسم تویی هوا رو نمی خوام
آذر و خرداد و تیر نمی خوام
آدمای سر به زیر نمی خوام
من خودم تو چشم تو زندونیم
حق دارم بگم ، اسیرو نمی خوام
من تو رو می خوام اونا رو نمی خوام
نفسم تویی هوا رو نمی خوام
حرف خیلی عاشقونه نمی خوام
دل رسوا و دیوونه نمی خوام
یا تو ، یا هیچکس دیگه به خدا
خدا هم خودش می دونه ،‌نمی خوام
خرداد و اردی بهشت و نمی خوام
بی تو من این سرنوشتو نمی خوام
یکی پرسید اگه آخرش نشه
حتی این خیال زشتو نمی خوام
من تو رو می خوام اونا رو نمی خوام
نفسم تویی هوا رو نمی خوام
بی تو چیزی از این عالم نمی خوام
تو فرشته ای من آدم نمی خوام
می دونی خیلی زیادی واسه من
همیشه عادتمه ،‌کم نمی خوام
من تو رو می خوام اونا رو نمی خوام
نفسم تویی هوا رو نمی خوام
من و باش شعر و نوشتم واسه کی
تویی که گفتی شما رو نمی خوام


شعر از مریم حیدرزاده

Setare 07-16-2010 11:24 AM

پنج وارونه چه معنا دارد ؟!

خواهر کوچکم از من پرسيد
من به او خنديدم
کمي آزرده و حيرت زده گفت
روي ديوار و درختان ديدم
باز هم خنديدم
گفت ديروز خودم ديدم پسر همسايه
پنج وارونه به مينو ميداد
آنقَدَر خنده برم داشت که طفلک ترسيد
بغلش کردم و بوسيدم و با خود گفتم
بعدها وقتي غم
سقف کوتاه دلت را خم کرد
بي گمان مي فهمي
- پنج وارونه چه معنا دارد




ابریشم 07-17-2010 10:40 PM

شاپرک دلت شکسته میدونم که تنها هستی
میدونم کنار غمهات با یه مشت رویا نشستی
دلت و شکسته اونکه یه روزی همه کست بود
اونی که تو دار دنیا همه کارو کست بود
شاپرک بالت شکسته .یکی بال تو رو بسته
توی اون غربت تاریک به تو تیر غم نشسته
همه عمرت هدر شد چرا اینجوری خدا خواست؟
اونی که فکر نمیکردی اینجوری به خاکت انداخت
حالا اونجا توی غربت رو کدوم شونه میباری؟
واسه ریختن اشکات سرتو رو چی میذاری؟
میبینم غم رو تو چشمات که غریبونه نشسته
میخونم از توی چشمات بدجوری دلت شکسته
شاپرک عمر تو . خوابه . چه جوری دووم میاری ؟
گلا پژمرده و زردن تو عجب طاقتی داری

[IMG]http://*****************/Files/a4eaebb59da94540ad4f.gif[/IMG]

Hamed 07-18-2010 12:34 PM

آغازم در دست دیگری بود
پایانم در دستان تو
در میانه راه به هر سویی روان شدم...


اکنون ساعت 06:49 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)