کفر زلفش ره دین می زد و آن سنگین دل
در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود |
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس ج |
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم // ی |
یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن
گردد شمامه کرمش کار ساز من ز |
زلفش کشید باد صبا چرخ سفله بین
کآنجا مجال باد و زانم نمی دهد گ |
گر چو فرهادم به تلخی جان بر آید باک نیست
بس حکایت های شیرین باز می ماند ز من ش |
شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت // ا |
اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که بتلسیس دحیل دیو مسلمان نشود ن |
نه من خام طمع عـشـــــــــــق تو می ورزم و بس
که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست // خ |
خیال حوصله بحر مپزد هیهات
چه هاست در سر این قطره محال اندیش ج |
اکنون ساعت 11:38 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)