دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
وندر این کار دل خویش به صحرا فکنم |
من چه در پاي تو ريزم كه پسند تو بود
سرو جان را نتوان گفت كه مقداري هست |
توانا و دانا و داننده اوست
خرد را و جان را نگارنده اوست |
تا با غم عشق تو مرا كار افتاد
بيچاره دلم در غم بسيار افتاد بسيار فتاده بود اندر غم عشق اما نه چنين بار كه اينبار افتاد |
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
اگرت سعادتي هست كه زنده دل بميري
به حياتي اوفتادي كه در آن فنا نباشد |
در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم |
من بيخود و تو بيخود مارا كه برد خانه
صد بار تو را گفتم كم خور دو سه پيمانه |
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وانکه این کار ندانست در انکار بماند |
در آتش رو در آتش دان ما خوش رو
كه آتش با خليل ما كند رسم گلستاني |
اکنون ساعت 12:44 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)