یک نفر آمد صدایم کرد ورفت
در قفس بودم ،رهایم کرد ورفت |
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده است
دل سودا زده از غصه دو نیم افتاده است |
تا ایلک و خان قبله یغما و تتارند
جز درگه او قبله مبادا ایلک و خانزا |
از وی همه مستی و غرور است و تکبر
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است |
تا بر سپهر اعظم نقاش لوح را
دایم قلم نه کند زبان و نه ادرد است |
تو را که صورت جسم تو را هیولایی است
چو جوهر ملکی در لباس انسانی |
یک سال دیگر آمد ودنیا عوض نشد
چیزی بغیر از پیرهن از ما عوض نشد |
یل نامور شامراد جوان
سرش راستی رفت بر آسمان |
نمی توان به توشرح بلای هجران کرد
فتاده ام به بلایی که شرح نتوان کرد |
دوش دیدم که ملائک در می خانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند |
اکنون ساعت 11:27 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)