دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست |
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشین دریاب |
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش |
شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت |
تو دم فقر ندانی زدن، از دست مده
مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی |
یارم چو قدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد |
دگر حور و پری را کس نگید با چنین حسنی
که این را این چنین چشم است و آن را آنچنان ابرو |
وانگه سلیمان زان ولا لرزان ز مکر ابتلا
از ترس کو را آن علا کمتر شود از رشکها |
اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند |
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
نالهها کرد در این کوه که فرهاد نکرد |
اکنون ساعت 01:13 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)