پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 08-11-2011 02:51 PM

آب، باد، خاك و آتش

من يك انسانم، آب، باد، خاك و آتش را با خود به همراه دارم، من در خاك آرام مي‌گيرم، با آب سبز مي‌شوم، آتش مرا برانگيخته مي‌كند و باد مرا به حركت در مي‌آورد ....خاك

اين‌جا همه‌چيز خاكي است، اين‌جا همه از خاك سخن مي‌گويند، حتي بعضي برق خاك، چشم‌هايشان را كور مي‌كند، پا مي‌گذارند روي خاك، خاكي كه متعلق به خودشان نيست، اين‌جا همه‌ي دست‌‌نشانده‌ها با يك وجب خاك تطميع مي‌شوند. از خاك جوانه‌هايي بيرون مي‌زند كه خونين است. اين‌جا به‌خاطر چند متر خاك، آدمي را در خاك و خون مي‌غلتانند. اين‌جا همه‌ي هستي‌ات مشتي خاك است، همه فراموش كرده‌اند كه خوابگاه آخر مشتي خاك است.
مگر كسي به خوابگاه آخر هم فكر مي‌كند؟ تنها خاك گورهاست كه مهجور و سرد مانده و مي‌گويند مي‌خواهند آن خاك را هم نرم كنند. شايد به درد بالا رفتن برجي بخورد.
منم از خاكم، من از نسل پدر خاكم. وقتي اولين انسان قدم به اين سيّاره گذاشت، پاهايش را خاك نوازش كرد؛ خاكي نرم و حاصل‌خيز. دعا كرده‌ كاش دل همه‌ي آدم‌ها، تمام نسل‌هايي كه بعد از او خواهند آمد، به پربركتي و غناي اين خاك باشد. دعا كرد كاش دل‌هاشان به نرمي اين خاك باشد و با مشتي آب، انعطاف‌پذير و پذيراي اشكال مختلف باشد. آفتاب و آب را به اميد رويشي سبز طاقت بياورند. اولين آدم وقتي اولين قدم‌هاي بهشتي‌اش را روي اين كره‌ي خاكي مي‌گذاشت، اميد‌وار بود، مشتي خاك در سينه پنهان داشت، گنجينه‌اش بود، راز سبز آفرينش بود كه مي‌خواست آن را در سينه‌هاي بعدي به امانت بگذارد. آن خاك، بوي بهشت مي‌داد ...
آب

وقتي اولين قطرات باران به روي زمين نازل مي‌شدند، هيچ‌وقت تصور نمي‌كردند روزي حتي از آن‌ها هم مصنوعي‌اش ساخته بشود. هيچ وقت تصور نمي‌كردند روزي از آن‌ها سدي خواهند ساخت مقابل دل‌هاي تشنه و هيچ فكر نمي‌كردند ممكن است روزي بشود از لب دريا تشنه باز گشت. آب پيام‌آور رويش بود، راز سبز آفرينش بود، مكمل خاك بود، بايد پيام خود را در گوش خاك مي‌گفت: «من آبم، من دوست دارم مايه‌ي سبزي و طراوت دل‌هاي زنگار گرفته باشم. من به همه‌ي آدم‌ها، سبز كردن را ياد خواهم داد»، اما آب هيچ وقت گمان نمي‌كرد روزي لباني خشك و چشم‌هايي مملو از التماس را به خود ببيند، هيچ‌وقت فكر نمي‌كرد واژه‌هايي چون كم‌آبي، خشك‌سالي و قحطي آب ساخته بشود.
خدا گفت: «توبه كنيد، توبه گناهانتان را همانند برگ از درخت مي‌ريزد». خدا دلش مي‌خواست همه توبه كنند تا باران مهرباني‌اش را هميشه‌ي هميشه بر دل‌هاشان بباراند. باران هيچ خيال نمي‌كرد روزي فرو ريختن قطرات اشك را به باريدن باران تشبيه كنند، چون آب مايه‌ي سرور و شادماني است و ريختن اشك، از سر غم و بدبختي كه از دلي دردمند فرو چكيده است.
نه خاك و نه آب هيچ‌وقت فكر نمي‌كردند روزي نيروي اتحاد ابدي‌شان باعث ساخته شدن بتي بشود، بتي از جنس خاك و آب در دل هر كدام از آدم‌ها. خاك و آب فكر مي‌كردند همه صدايشان را مي‌شنوند كه مي‌گويند: «ما از جنس خالقيم! ذره‌اي، قطره‌اي از الطاف خداوندي به آدم‌ها، به زمين ....» .
كار آب شستن و پاك كردن است، اما واي به روزي كه آب نيز چون دل‌هاي فاسد، آلوده و تيره بشود!
آتش

عشق به سوختن دارم، اصلاً من را براي سوخته شدن ساخته‌اند. من جهنم سوزان نيستم، من شعله‌هاي سركش وسط جنگلي سبز نيستم كه بسوزانم و بي‌رحمانه و مغرور پيش بروم. من يك دلم؛ دلي بزرگ در سينه‌اي كوچك، دلي كه مي‌سوزد و مي‌تپد. من خاك نيستم كه برويانم و آب نيستم كه آتش را فرو بنشانم، اما كار من نيز چون آن‌ها سبز كردن و روياندن است.
مرا با سبزكنندگي خاك كاري نيست؛ من با شادي آب همراه نيستم، نام من آتش است، مي‌سوزانم اما نابود نمي‌كنم، مي‌سازم، بزرگ مي‌كنم. تنها ميوه‌هاي برآمده از دل خاك و آب چشمه‌سار نيست كه باعث رشد آدم‌ها مي‌شود، آتش هم اگر نباشد كه گرم كند و گُر بگيراند دلي را، هيچ‌كس رشد نخواهد كرد.
پيام من درد است. پيام‌آور من شعله‌هاي دردناك فراق است. وقتي شعله‌هاي فراق تا آسمان زبانه كشيد، آدمي به اندازه‌ي يك وجب رشد خواهد كرد. آن‌وقت من بيشتر شعله مي‌كشم، داغ‌تر مي‌شوم، كار را به‌جايي مي‌رسانم كه آن آدم اگر وصال را در بودن آتش سخت دوزخ بداند، با دستان گشاده به آغوش آتش برود. من ابراهيم مي‌سازم و ابراهيم گلستان.
آتش اما هميشه سوزان نيست، بعضي وقت‌ها سرد است، بعضي وقت‌ها آن‌قدر دور و سرد مي‌شوم كه ديده نمي‌شوم و وقتي آخرين شعله‌هاي من از دلي رخت بست، وقتي حتي كورسوي شمعي در دلي باقي نماند، ديگر هيچ اميدي به سرسبزي و رويش دوباره‌ي آن دل نيست. آن وقت است كه خاك هم سرد مي‌شود، آب هم يخ مي‌زند. واي بر دلي كه يخ بزند! واي بر دلي كه سرد شود!
ابليس از جنس من نيست، من بدكار و شيطان نيستم، من نيز خاكم، خاكي در بستري متفاوت، من هم دلم مي‌خواست در مقابل خاك به سجده بيفتم و وقتي اولين انسان پا به روي زمين گذاشت، من هم همراهش بودم و دل من نيز چون خاك مي‌لرزيد. شعله‌ي كوچك لرزاني بودم. هيچ فكر نمي‌كردم روزي كارم بشود خاكستر كردن، سوزاندن بوته‌هاي سبز، در برگرفتن در خانه‌اي كه دانه‌هاي عشق در آن جوانه زده است.
باد

اولين ترانه‌ي دنيا روزي سروده شد كه من با آب، هم‌نوا شدم. من اولين ذرّات باران را به رقص درآوردم، ميان شاخه‌هاي درختان پيچيدم و در گوش‌شان زمزمه كردم، زمزمه‌هايي از جنس نور، از جنس شور. آب چون خاك ساكن بود، من به وجدش آوردم، آن‌قدر از اين‌سو به آن‌سو دامن كشيدم كه پرندگان نيز با من هم‌نوا شدند.
كار من زنده كردن دل‌هاي مُرده است، دل‌هايي كه نيمه‌ي راه مانده‌اند و بيش از اين توان رفتن ندارند. من جلويشان حركت مي‌كنم و دل‌هايشان را به تپش در مي‌آورم، گاهي دست‌هاي سردشان را مي‌گيرم و مسير را نشان‌شان مي‌دهم، گاهي هم ابرها را به هم مي‌كوبانم، اين اعتراض من است، اعتراض به همه‌ي دل‌هاي مرداب مانده‌اي كه فراموش كرده‌اند آب بايد جريان داشته باشد، خاك بايد شسته شود و پيش رود تا آدمي در مسير زندگي خويش قرار بگيرد.
گاه سوز دلي را خاموش مي‌كنم و گاه آن را شعله‌ورتر مي‌كنم. كار من تغيير و تحول است، صبح تا شب كار من تغيير دادن در طبيعت است تا بلكه اين همه تحوّل را چشمي ببيند و دلي بخواهد. من يك نشانه‌ام؛ دستان نوازش‌گر خدا به روي دل آدم‌ها. گاه آرام روي صورت‌شان حركت مي‌كنم و گاه مي‌غُرّم و مي‌توفم، خانه‌ها را از جا مي‌كَنم تا بگويم: «اين است عاقبت خانه‌هاي مقاوم شما! مواظب باشيد دل‌هايتان اين‌چنين سُست نباشد! آن‌قدر محكم باشيد كه هيچ توفاني نتواند دل شما را به لرزه بيندازد ...»
من نيز همراه اولين انسان بودم، توي رگ‌ها و مويرگ‌هايش مي‌گشتم و او را به حركت مي‌انداختم، قلبش را مي‌فشردم و به تپش در مي‌آوردم، نسيم بازيگوشي بودم كه اين‌سو و آن‌سوي طبيعت مي‌گشتم و ترانه‌هاي سرشار از عشق‌شان را از بر مي‌كردم و در گوش اولين انسان مي‌خواندم: من بادم و به اراده‌ي پروردگارم حركت مي‌دهم و جا‌به‌جا مي‌كنم.

هاجر زمانی


behnam5555 08-11-2011 03:05 PM

هر گفته شنیدنی نیست !


سخن از این بود که: «هر شنیده، گفتنی نیست»، به‎دلیل ناخالصی‎ها، جعل‎ها، دروغ‎ها و شایعاتی که در شنیده‎ها وجود دارد و اشاعه آن‎ها، آدمی را به مزدور بی‎مزد و مواجب دیگران تبدیل می‎کند.
از دیگر سو نیز به همین‎سان است، یعنی به‎هر گفته نباید گوش داد، یا دل سپرد. گوش، معبر ورود حق یا باطل، راست یا دروغ، به قلب و جان و ذهن آدمی است.
انسان، به‎طور عادی از «شنیده‎ها» اثر می‎پذیرد، مثبت یا منفی.
پس باید گزیده‎ترها، درست‎ترها و مفیدترها را شنید و دل را ظرف هر چیزی قرار نداد و اتاق دل و فکر را به‎هر ناآشنا و مظنونی اجاره نداد!
از امام جواد (علیه‎السلام) روایت است:
«کسی که به سخن گوینده‎ای گوش فرا دهد، او را پرستیده است. پس اگر گوینده از جانب خداوند بگوید، خدا را پرستیده است. اما اگر گوینده از زبان ابلیس سخن گوید، شنونده، ابلیس را پرستیده است.»۱
کم نیستند کسانی که «بلندگوی شیطان» هستند.
و کم نیست حرف‎های مسموم و غرض‎آلود و باطل، که در زر ورقی از حق، پوشانده و پیچیده شده‎اند.
به یک استفتاء از حضرت امام (قدس سره) توجه کنید. می‎پرسند:
«آیا درست است که ما به رادیوهای بیگانه گوش کنیم؟ چون کسانی هستند که هرچه از رادیوهای بیگانه می‎شنوند قبول می‎کنند و برای کسان دیگر هم می‎گویند...»
اما پاسخ حضرت امام:
«اگر موجب انحراف و مفسده است، نباید گوش کنید.»۲
و چه مفسده‎ای بالاتر از ایجاد «ذهنیت منفی» و «تشویش اذهان»؟
از تأثیرات سوء القائات هدف‎دار رسانه‎های بیگانه و غیرخودی نباید غافل بود. بعضی‎ها می‎گویند: ما به‎خودمان اطمینان داریم، در ما اثر نمی‎کند، می‎خواهیم ببینیم چه می‎گویند و... .
ولی وقتی مدتی گوش می‎کنند، ناخواسته نقش پذیرفته و «بلندگو»ی همان‎ها می‎شوند و هرجا می‎نشینند، همان حرف‎ها و تحلیل‎ها را تکرار می‎کنند و اگر روزی نشنوند و نخوانند، حرفی برای گفتن ندارند! (دقت کنید)
این یعنی چه؟
یعنی تأثیرپذیری ناخواسته و ندانسته از باطل.
بستن روزنه گوش به‎روی مسمومات بیگانه، سلامت بیشتر اندیشه و دیدگاه را تضمین می‎کند.
وقتی از عوارض سوء این القائات مصون نیستیم، «خودسانسوری» چه عیبی دارد؟ اگر حرف خوراک ذهن است، پس حرف‎های زیان‎بار را نباید مصرف کرد، آن‎گونه که از خوردن غذاها و خوراکی‎های مضر یا محتمل الضرر پرهیز می‎کنیم و هیچ حرجی هم بر ما نیست، بلکه گواه عقلانیت است.
پس «هر گفته هم شنیدنی نیست»، آن‎گونه که «هر شنیده، گفتنی نیست.»

پی‎نوشت‎ها:

۱ . تحف‎العقول، ص۴۵۶.

۲ . استفتائات از محضر امام خمینی، ج۲، ص۴۱.



behnam5555 08-11-2011 03:08 PM

راز ونیاز با خدا

خداي من، صدايم را مي‌شناسي. آري من همانم كه خلوت دلش را با نام تو آراسته. باز هم منم. مني كه تو مي‌شناسي‌ام. گرچه در ژرفاي حقارت يك انسان غافل گم شده‌ام. خدايا، باز آمده‌ام به سراغ خلوت پر از تنهايي‌ام كه دريچه‌هاي رو به تو را باز كنم و تو را در اوج بزرگي‌ات به اين گوشه‌ي ويرانه بخوانم.
خدايا، گرچه زانوان ستم در زمين سرد، حس ضعف را به معنا نشسته، اما تمام بودنم حسّ آغوش گرم تو را لمس مي‌كند. خدايا مي‌دانم كه به من نزديكي، اما هميشه نگاه بي‌قرارم تو را در آسمان مي‌جويد و دستان لبريز از نيازم براي كم كردن فاصله تا تو به بالا بر مي‌رود. خدايا، طنين نام توست كه دست به دست قلبم مي‌دهد و در تمام وسعت نااميدي‌هاي بودنم، بذر آرامش مي‌كارد. خداي من، هرگاه كه لشكر نااميدي چون صاعقه بر جسم ضعيفم تبر مي‌زند، كوير گرفته‌ي دلم حسرت بوي خاك نم‌دار را با قاصد آه همسفر مي‌كند تا مقصد آسمان باراني نگاهم و من غريقي مي‌شوم در اقيانوس اشك‌هاي نيازآلودم و به دنبال همان پناهگاه امن و آرام آغوش تو به دعا زانو مي‌زنم.

خدايا، وقتي تو به خلوت نيازم گام مي‌نهي، تمام لحظه‌هايم چون بهار يك درخت جوانه مي‌زند. خدايا، مي‌خواهم باز هم دردهاي ناگفته‌ام را براي تو صدا شوم و بگويم دوستت دارم. چون وقتي پر و بال نگاه شرمسارم مي‌شكند و به عمق ظلمت و تنهايي سقوط مي‌كند و سر به زير مي‌افكند و تو دست خواهشم را پر از اجابت مي‌كني، بازهم نگاهم زائر آسمان عظمتت مي‌شود. خدايا، پر از شرمم، پر از حرفم و لبريز از سكوت و با كوله‌باري سنگين از خطا و سركشي و عصيان و تو مي‌فهمي تمام شرم مرا از نگاه با عظمتت و بي‌پناهي‌ام را آغوش مي‌شوي. خدايا، مي‌شنوم صداي پاي لحظاتي را كه از من پوچ مي‌گذرد. كمكم كن كه روزنه‌ي اميد را پيدا كنم و نگذار صداي تپيدن قلب زمان غبار غفلت بر دلم بنشاند و سوار سركش جهالت از تو دورم كند. خدايا، تمام ذرّه‌هاي بودنم نياز به تو را جار مي‌زند و روح بي‌تابم مقصد را به اميد رسيدن به تو گام نه، مي‌دود. پس نگذار در پيمودن كوره راه‌هاي رسيدن تا تو راه اشتباه را مقصد كنم. خدايا دوستت دارم ...

behnam5555 08-11-2011 03:10 PM

کاریکلماتور های پرویز شاپور

http://www.yomnaa.com/images/stories/8910/316.jpg

مادر «شاپور» می‌گفت: «60 سال بچه بزرگ کردم، یک کلمه حرف حسابی از دهانش نشنیدم.» ولی همین حرف‌های ناحساب شاپور که با اسم «کاریکلماتور»، از مجموعه ها و جنگ های هنری و ادبی سر در می‌آورد، از بهترین و طنازانه ترین ستون های این مجلات بود. این کاریکلماتور است که اسم شاپور را به ادبیات مدرن ایران سنجاق کرده. در زیر چند نمونه از کارهای شاپور را می خوانیم :
  • بار زندگی را با رشته عمرم به دوش می کشم .
  • زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی رود .
  • باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده ، به آبپاش مرخصی داد .
  • قطره باران غمگین روی گونه ام اشک میریزد .
  • فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی شوند .
  • جارو، شکم خالی سطل زباله را پر می کند .
  • بلبل مرتاض روی گل خار دار می نشیند.
  • برای مردن عمری فرصت دارم.
  • در خشکسالی آب از آب تکان نمی خورد.
  • قلبم پر جمعیت ترین شهر دنیاست.
  • رد پای ماهی نقش بر آب است.
  • گل آفتابگردان در روزهای ابری احساس بلاتکلیفی می کند.
  • اگر خودم هم مثل ساعتم جلو رفته بودم حالا به همه جا رسیده بودم.
  • به عقیده گیوتین سر آدم زیادی است.
  • با چوب درختی که برف کمرش را شکسته بود ، پارو ساختم.
  • با سرعتی که گربه از درخت بالا می رود، درخت از گربه پایین می آید.
  • وقتی تصویر گل محمدی در آب افتاد ، ماهی ها صلوات فرستادند.
  • ستارگان سکه هایی هستند که فرشتگان در قلک آسمان پس انداز کرده اند.
  • دلم برای ماهی ها می سوزد که در ایام کودکی نمیتوانند خاک بازی کنند.
  • پرگاری که اختلال حواس پیدا می کند بیضی ترسیم می کند.
  • با اینکه گل های قالی خارندارند ، مردم با کفش روی آن پا می گذارند.
  • آب به اندازه ای گل آلود بود که ماهی ، زندگی را تیره و تار میدید.

behnam5555 08-11-2011 03:32 PM

10 نکته شگفت‌انگيز از نفت و گاز

رابطه انسان با نفت درست مانند رابطه انسان با طلا، به قرن‌ها پیش بازمي‌گردد. نفت در ابتدا براي گرما و نور از آن استفاده مي‌شد، امّا امروز به خون حياتي ملل صنعتي تبديل شده است. يک بانک سوئدي به نام کارنرجي (Carnergie) اطلاعات جالبي در خصوص نفت منتشر نموده است که عبارت است از:اولين توليد نفت در جهان:

اولين توليد نفت در جهان به سال 327 باز مي‌گردد. آن زمان که مهندسين چيني از خطوط لوله‌ بامبو براي حفاري در 240متري عمق زمين به منظور استخراج قطره‌هاي نفت استفاده مي‌کردند. در آن زمان، ‌ نفت تحت عنوان «آب سوختني» اطلاق مي‌شد و از آن براي تبخير آب دريا و توليد نمک استفاده مي‌شد.
اولين توليد دريايي نفت در جهان:

اولين توليد نفت در دريا خيلي دور از دريا نبود. در سال 1891، کارگراني از(riley and Banker’s Oil) شرکت نفت ريلي و بنکرز در درياچه بزرگ سنت مري از يک سکوي چوبي اقدام به حفاري براي يافتن نفت نمودند. اين درياچه حدود 70مايلي غرب کلمبوس،‌ در اوهايو واقع است.

عميق‌ترين چاه دريايي نفت در جهان:

در سپتامبر 2009، چاه ترانس‌اوشن ديپ‌واتر هورايزن Transocean’s Deepwater Horizon با عمق 10.683متري حفر گرديد و آن را تبديل به عميق‌ترين چاه در جهان نمود. اين رکورد مدّت کوتاهي برقرار بود زيرا این چاه 6ماه بعد منفجر شد.

طولاني‌ترين عمر چاه توليد نفت در جهان: ‌

حفاران نفت درپنسيلوانيا نمي‌دانستند که پس از 150 سال کار ساخت دست آن ها هم چنان در حال استفاده خواهد بود. سال 1861در Titusville، چاه McClintock#1 شروع به توليد نمود و تا امروز هم چنان در حال توليد است. اين چاه زماني 50 بشکه در روز توليد داشت اما هم‌اکنون توليد آن از حدود 12 بشکه در ماه تجاوز نمي‌کند.

برزگ ترين ميدان نفتي دريايي توليد نفت در جهان:

ميدان صفانيا، بزرگ ‌ترين ميدان نفتي دريايي در جهان با 50کيلومتر طول و 15کيلومتر عرض، در عربستان سعودي به شمار مي‌رود. صفانيا در سال 1951کشف شد. این میدان نفتی حدود 37ميليارد بشکه نفت و 151ميليارد کيلومترمکعب گاز در خود جاي داده است. اين ميزان محصول نفتی، مي‌تواند نياز امريکا را به مدت 5سال تأمين نمايد.

بزرگ ‌ترين ميدان گازي دريايي توليد گاز در جهان:

بخش شمالي پارس جنوبي در خليج فارس بزرگ ‌ترين ميدان گازي دريايي توليد گاز در جهان به شمار مي‌رود. اين ميدان که مابين ايران و قطر مشترک است، حدود 3000متر زير سطح دريا قرار دارد، 51 تريليون متر مکعب گاز را در خود جاي داده است.

بزرگ ترين انفجار ميدان نفتي دريايي در طول تاريخ:

انفجار چاه ماکوندو و پس‌جريان‌هاي آن، که توسط Deepwater Horizon در حال حفر بود، بزرگ ترين انفجار ميدان نفتي دريايي در طول تاريخ است که حدود 9/4ميليون بشکه نفت را به درون خليج مکزيک روانه کرد.

بزرگ‌ ترين سکوي نفتي دريايي در طول تاريخ جهان:

بزرگ ‌ترين سکوي نفتي جهان که حدود 59.500تن وزن دارد،‌The Thunder Horse PDQ، از طريق سرمايه‌گذاري مشترک توسط دو شرکت معظمBP و ExxonMobil ساخته شده است. عليرغم اندازه بزرگ آن، اين سکو هم چنان نسبت به عناصر مختلف شکننده است. توفان دنيس در سال 2005اين سکو را واژگون کرد.

بزرگ ترين تأسيسات مخزن و تخليه توليد شناور در جهان:

کيزومبا ExxonMobil-Aداراي ظرفيت ذخيره‌سازي 2/2ميليون بشکه نفت را دارد. این مخزن بزرگ ‌ترين تأسيسات از اين دست در جهان به شمار مي‌رود. این سازه 800ميليون دلاري هم‌اکنون در خارج از سواحل آنگولا در حال بهره‌برداري مي‌باشد.

کوچک ترين تأسيسات مخزن و تخليه توليد شناور در جهان:

تأسيسات مخزن و تخليه توليد شناور Roc Oilدر سواحل جنوب شرقي استراليا واقع است. این مخزن مي‌تواند 10.000 بشکه نفت در روز را نگهداري و تخليه کند.

منبع: واحد اطلاع رساني شركت نفت و گاز پارس




behnam5555 08-11-2011 03:35 PM


جنگل دریایى حرّا قشم

http://www.yomnaa.com/images/stories/9002/020.jpg

جنگل هاى دریایى حرا در قشم یکى از مراکز نادر و شگفت انگیز دنیاست که با ورود به آن مى توان زیبایى ها و شگفتى هاى خلقت را به تماشا نشست. جنگل هاى حرا یکى از هشت اکوسیستم ثبت شده جهانى در ایران و دومین اکوسیستم طبیعى هرمزگان در میان آب هاى نیلگون خلیج فارس بوده و به واسطه زیبایى اش، هر ساله شمار زیادى از ایرانگردان و جهانگردان را به دیدن خود فرا مى خواند. جنگل هاى حرا یکى از انواع اکوسیستم مانگرو در سواحل شمالى جزیره قشم است که تراکم درختان آن در حوالى بندر تاریخى لافت و بندر خمیر و روستاى گوران چشم انداز طبیعى بسیار زیبا و نادرى را پدید آورده به گونه اى که چنین مناظر زیبا و بدیع را در هیچ نقطه اى از ایران نمى توان دید. درختان دریایى حرا در طول شبانه روز و به هنگام جزر آب دریا قامت بلند و سرسبز خود را از میان آب هاى نیلگون خلیج فارس به رخ بازدیدکنندگان مى کشند و با آغاز جریان مدّ درختانى به بلنداى 4متر سر در آب فرو برده و از نظر ها، پنهان مى شوند. یکى از خصوصیات بارز این درختان تبدیل آب شور دریا به آب شیرین براى تغذیه است، ارتفاع درختان دریایى حرا گاهى تا 4متر و قطر تنه آن تا 30سانتى متر نیز مى رسد و این درختان داراى رگ هاى بیضوى شکل و کشیده با قاعده انتهایى بسیار باریک، هستند. درختان حرا که گفته مى شود 35میلیون سال پیش بر روى کره زمین بوجود آمده اند به دلیل قرار گرفتن در حدّ فاصل خشکى و دریا، یکى از غنى ترین زیستگاه هاى آبزیان و پرندگان به شمار مى روند و به دلیل نقش بدیعى که این درختان در بارور کردن آبزیان درمناطق حرا دارند از اهمیّت ویژه اى برخوردار، هستند. سواحل جنگلى حرا به طور دایم در معرض جذر و مدّ منظم آب دریا قرار گرفته به طورى که هنگام جذر، درختان و بستر لجنى آن از آب بیرون آمده و به صورت جزایرى پراکنده نمایان مى شوند و در موقع مدّ نیز تمامى جنگل به زیر آب رفته و ناپدید مى شوند. دنیاى حرا براى بازدید کنندگان خود سه اکوسیستم منحصر به فرد و شگفت انگیز همچون جنگل هاى بارانى، آبسنگ هاى مرجانى و جنگل هاى مانگرو را عرضه کند که نه تنها از نظر ارزشى یا کارکردهاى اکولوژیکى بى همتاست بلکه از نظر زیبایى نیز خیره کننده بوده و از نظر اهمیّت براى تنوّع زیستى نیز کانون هاى حیاتى، تلقى مى شوند. رشد و نمو و هم چنین ادامه حیات بسیارى از جانوران و گیاهان در این اکوسیستم، به پدیده شگفت انگیز جزر و مدّ دریا وابسته است که این عمل جزر و مدّ شرایط زیستى ویژه اى براى این جنگل هاى دریایى بوجود مى آورند.

فواید درختان حرّا


درختان حرّا دائم سر در آب فرو برده و از نظر ها، پنهان مى شوند. این درختان دارای فواید متعدّدی است، از جمله؛

برگ درختان دریایى حرا علاوه بر این که منبع مهم غذایى براى آبزیان گیاهخوار به شمار مى رود به عنوان علوفه به مصرف دام هاى جزیره قشم شامل شترها و گاوان نیز قرار، مى گیرد. مردمان ساکن در مجاورت جنگل هاى حرا، برگ این درختان را داراى خواصّ بهداشتى دانسته و معتقدند حیوان با خوردن این برگ ها در مقابل بیمارى هاى دامى، مصون مى ماند. مردمان ساکن این مناطق هم چنین بر این باوند که ماده نیرومندى در ساقه و برگ درختان حرا وجود دارد که براى بارورى و حفظ نسل دام ها نیز بسیار مفید، مى باشد.
یکى دیگر از خواص درختان دریایى حرا معتدل کردن شرایط فیزیکى و تاثیراتى است که بر روى فعالیّت هاى بیولوژیکى منطقه ایجاد مى کنند به طورى که این شرایط محیطى مهمّ ترین محلّ پرورش ماهى هامور یا "تن"، است.
جنگل هاى دریایى حرا هم چنین زیستگاه مناسبى براى رشد آبزیان دوکفه اى، شک پایان، انواع خرچنگ ها و بارباکدها، مى باشد.
درختان حرا و خورهاى این جنگل دریایى محلّ مناسبى براى تغذیه پرندگان مهاجر و آبزى است که براى گذر از سرماى زمستان از اواسط پاییز تا پایان فصل زمستان در میان درختان سرسبز حرا در جزیره زیبا و آرام قشم، سکونت مى کنند.

زیبایى هاى سحرانگیز درختان حرّا


جنگل هاى دریایى حرا یا مانگرو نه تنها در سطح ملّى حایز اهمیّت هستند، بلکه داراى دو عنوان جهانى ذخیره گاه زیست کره و تالاب بین المللى نیز مى باشند که با محیط زیست پویا و ساز و کارهاى پیچیده، پرندگان نادر، آبزیان غیرمتعارف و ارزش ها و زیبایى هاى سحرانگیز خود پدیده هاى شگفت انگیزى بوجود آورده که براى طیف گسترده اى از مردم جذابیت هاى خاصى به همراه، دارد. در جنگل هاى همیشه سرسبز حرا مى توان بسیارى از زیبایى ها از جمله ماهى خزنده، پرندگان نادرى هم چون اگرت بزرگ، گیلانشاه خالدار و حواصیل هندى در کنار عقاب ماهیگیر و نوک قاشقى، پلیکان ها و فلامینگو ها را در کنار هم و بصورت یکجا، مشاهده کرد. همه ساله و بویژه در ایام تعطیلات پایان سال گردشگران زیادى از کشورهاى خارجى و از اقصى نقاط داخل کشور براى دیدن این جنگل ها به جزیره زیبا و آرام قشم در استان هرمز گان سفر مى کنند و از نزدیک به تماشاى طبیعت زیباى این جنگل ها، مى نشینند. براى مسافران، میهمانان، گردشگران و عاشقان طبیعت که از راه هاى دور و نزدیک به جزیره زیبا و آرام قشم سفر مى کنند حیف است که از جنگل هاى شگفت انگیز دریایى حرا، دیدن نکنند.


منبع: خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی







behnam5555 08-11-2011 03:37 PM

برج طغرل
http://www.yomnaa.com/images/stories/9002/027.jpg


در شهر ری، شرق آرامگاه ابن بابویه برج طغرل واقع شده است. این برج از آثار به جا مانده از دورهٔ سلجوقیان است. ارتفاع برج ۲۰متر است.*

ویژگی های معماری:

این برج شبیه عقربه‌های ساعت بوده و از روی تابش آفتاب بر روی کنگره‌هایش، زمان را تشخیص می داده اند. این بنا با مساحتی بالغ بر 48متر مربع و ارتفاعی در حدود 20متر و با اسکلتی خشتی و آجری به صورت استوانه های افراشته خودنمائی می‌کند که نمای داخلی آن به صورت استوانه گون و نمای بیرونی آن به صورت مشلع تزئین یافته است که از 24کنگره با زوایه‌های حادّه تشکیل شده است. در ضلع شمالی و جنوبی برج دو سر در با معماری طرح رازی ساخته شده است و تقریباً تا ارتفاع 4متری برج دیوارها به صورت توپ تا قطر دیوارهای حدود 5/1متر تشکیل شده و دیوارهای بالای ارتفاع 4متر به صورت تو خالی طراحی شده و وسط آن پلیکانی وجود دارد که در آن در همان ارتفاع در ضلع شمالی بنا خودنمائی می‌کند که رابطی بین قسمت های تحتانی و فوقانی برج است درها و قوس های رازی که فشار فوق‌العاده‌ای را تحمّل می‌کند و تو خالی بودن دیوارهای فوقانی به استحکام بنا کمک کرده و جنس خشت به کار رفته در برج که از زاج و خاک و سفیده تخم مرغ است بر استحکام آن می‌افزاید. قدمت برج و پا برجا بودن آن در طی 700سال که از ساخت آن می‌گذرد با توجّه به وقوع زلزله‌های سهمگین در ناحیه نشان از پی مستحکم و عمیق این بنا دارد. پی سازنده این برج در کف آن در کناره‌های دیوارها کانالهای گذر هوا را تعبیه کرده‌ که این کانالها مانع از رطوبت دیوارها و از بین بردن خرابیهای ناشی از آن می‌شود و دیوراهای برج طوری طراحی شده که موجب طنین صدا در درون بنا می‌شود و اگر واعظی یا خواننده‌ای در وسط برج خطبه‌ای ایراد کند و یا تصنیفی را بسراید صدای آن در همة برج طنین انداز می‌شود و به صورت اکو وار به سمع همه می‌رسد که البته وجود سقفی مخروطی که بر فراز دیوارهای برج قرار داشته که هم اکنون اثری از آن بر جای نیست شاید به این فناوری اکستیکی جلوه‌ای دیگر می‌داده است.


آرامگاه

شخصیّت مدفون در آرامگاه این بنا طغرل بیک سلجوقی است.** پیکر محمّد طباطبایی هم، پس از مرگ در جوار این برج در سال ۱۳۷۱به خاک سپرده‌شد.


سازنده بنا

این بنا را فخر‌الدّوله ساخته است.*** برج طغرل برای نخستین بار در سال ۱۳۰۱هجری قمری و در پایان ۳۵امین سال پادشاهی ناصرالدّین شاه مرمت و بازسازی شد. این مرمت به دستور شاه و به دست وزیرش امین السّلطان آن جام گرفت و لوحه‌ای مرمر بر سردر بنا نصب شد. این بازسازی بنا را از خطر نابودی نجات داد ولی ظرافت کاری‌های قدیمی و بقعهٔ کتیبهٔ کوفی آن را از بین برد. بعد از انقلاب ۱۳۵۷سال ها این بنا متروک بود تا در اوایل دههٔ 70بار دیگر مورد بازسازی قرار گرفت و به طور جدّی در نیمهٔ سال ۱۳۷۷آغاز و در زمستان ۱۳۷۹به پایان رسید. در حال حاضر بازسازی بنا به دست منطقه ۲۰شهرداری تهران در محوطه‌ای به وسعت ۲هکتار و به منظور گسترش و ساختن فرهنگسرا، کتابخانه، موزه و رستوران در حال آن جام است.


کاربردهای برج طغرل

این برج علاوه بر آن که یادآور فرزانگان و دلاوران عصر خود هست استاد سازنده آن کاربردهای دیگری را در جاودانه ساختن آن به کار برده و معماری پنهانی را برای پی بردن به اسراری با آن عجین کرده است. از جمله کاربرد این برج استفاده در شب های تار با استفاده از روشن کردن آتش بر باروی بلند آن برای راهنمای مسافران جاده ابریشم که از جانب خراسان به جانب ری می‌آمدند، بوده و در روز احتیاجات گاه شماری مردم را مرتفع نموده است. بنا به گفته فرزانه اندیشمند استاد منوچهر آرین پژوهش گر خراسانی عرصه تاریخ علم کشور در مقاله نگاه دیگری به برج ها اطلاق واژه برج به این بنا و بناهای مشابه از آن جا که برج به منازل عبور حرکت سالانه خورشید در دائره‌البروج گفته می‌شود حکایت از این مطلب دارد که گذشتگان از این روی سایه‌های این ابنیه و دریچه‌های گذر نور خورشید که در روی آن ها تعبیه شده پی به برجی که خورشید در آن غوطه ور می‌باشد می‌بردند زیرا که در هر برجی خورشید ارتفاع خاصّی در آسمان نسبت به افق و میل خاصّی نسبت به جهات جغرافیایی مناطق دارد. لاجرم سایه‌ها و طرز تابش آن متفاوت خواهد بود که از این تغییرات می‌توان در تعیین روزها و برج‌ها بهره‌ برد و این فناوری به کار رفته در این ساختمان هاست که کلمة برج را زیبنده نام آن کرده است. برج طغرل علاوه بر این ویژگی فوق‌العاده، ویژگی منحصر به فرد دیگری در خود نهفته دارد که سرود زیبای اندیشه استاد سازنده خود را جلوه‌گر می‌کند و آن ساعت آفتابی منحصر به فردی است که در دل کنگره‌های آن پنهان دارد. که شاید مورد مشابه آن در تاریخ علم کمتر یافت می‌شود. حول این برج از نمای بیرونی 24 کنگره با زاویة حاده جلوه‌گر شده که اگر در روبروی درگاه آن بایستید گویی شیری با دهانی باز به شما می‌نگرد. در دقّت در این بنا از آن جا که این کنگره‌ها درو تا دور این اثر را فرا گرفته به گونه‌ای خاصّ طرّاحی شده که اگر چنان چه طلوع آفتاب اتفاق بیافتد در جانب شرق بنا کم‌کم یکی از کنگره‌ها روشن می‌شود و آفتاب درون آن می‌تابد، اگر نیم ساعت از طلوع آفتاب بگذرد، نصف کنگره روشن می‌شود. اگر یک ساعت از طلوع خورشید بگذرد یک کنگره به طور کامل روشن می‌شود و اگر چنان چه 2ساعت بگذرد و کنگره روشن می‌شود، همین طور اگر 3ساعت بگذرد 3کنگره تا هنگامی که به لحظه‌ای می‌رسیم که خورشید روی نصف النهار منطقه قرار می‌گیرد. یعنی بیش ترین ارتفاع خود را از افق دارد، در این هنگام خورشید درست در بالای سر در جنوبی برج قرار می‌گیرد چرا که درب های برج کاملاً شمالی جنوبی بوده و روی نصف النهار واقع است در این هنگام سایه تیغه‌ای که بالای سر سردرب ورودی است درست در بالای تبری ضربی گونه سر در قرار گرفته و حکایت از لحظه اذان ظهر می‌کند و در زمستان که ارتفاع خورشید پایین‌تر است در لحظه ظهر خورشید از درب جنوبی درست وسط برج می‌تابد. اگر چنان چه خورشید از لحظه ظهر زوال پذیر و به جانب غرب گرایش یابد حال کنگره‌های جانب غرب شروع به روشن شدن می‌کند. اگر نیم‌ ساعت از لحظه ظهر بگذرد نیمی از کنگره از جانب غرب روشن می‌شود اگر یک ساعت بگذرد یکی از کنگره‌ها و اگر 2ساعت از ظهر بگذرد نیمی از کنگره‌ها روشن می‌شود و همین گونه تا خورشید غروب کند. پس از روی کنگره‌های این برج و روشن شدن آن توسط خورشید می‌توان مقدار گذشت زمان را از لحظه طلوع آفتاب، لحظه ظهر ، و مقدار گذشت زمان از لحظه ظهر را محاسبه و تعیین نمود.


پی نوشت:

* بدون احتساب گنبد مخروطی شکلی که امروزه اثری از آن نمانده است. برج با شمارهٔ ۱۴۷در سال ۱۳۱۰ش در فهرست آثار ملّی به ثبت رسید.

** در مجمل‌التواریخ صفحهٔ ۴۶۵ آمده‌است: «سلطان طغرل‌بیک در شهر ری وفات یافت و تربتش آن جا برجاست». مورخ نامی ترکیه، فارق سومر نیز محل دفن طغرل را همین مکان می داند. (اغوزها - ترکمن ها - فارق سومر، ترجمه آنا دردی عنصری، انتشارات حاج طلایی سال 1380 ص 158) عده‌ای از نویسندگان هم، این مکان را محلّ دفن خلیل سلطان از فرزندان تیمور لنگ و همسر او شاد‌الملک در قرن ۱۵ می‌دانند. استاد سیّد محمّد طباطبایی با توجّه به تحقیقات مفصّلی که پیرامون این اثر تاریخی و شخصیّت مدفون در آن داشته‌است این بنا را متعلق به ابراهیم الخواص می‌داند.
*** کتاب جامع ری باستان تالیف حسن کریمیان.

منبع:
خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی


behnam5555 08-11-2011 03:41 PM


برج آزادی

http://www.yomnaa.com/images/stories/9002/683.jpg

تاریخ ساخت برج آزادی به سال 1345ش بر می گردد. در این سال طرح یک نماد معرف ایران بین معماران ایرانی به مسابقه گذاشته می شود. در نهایت طرح مهندس حسین امانت، 26ساله و فارغ التحصیل دانشگاه تهران برنده و برای ساخت انتخاب می شود. عملیات بنا برج آزادی در 11آبان 1348ش آغاز می شود. پس از 28ماه کار، در 24 دی ماه 1350به بهره برداری می رسد. معماری برج آزادی تلفیقی از معماری دوران هخامنشی، ساسانی و اسلامی است. این بنا دارای 3طبقه، 4آسانسور، 2راه پله و 286پلکان است. در محوطه زیرین آزادی چندین سالن نمایش، نگار خانه، کتابخانه، موزه و ... قرار دارد. طول این بنا 63متر، ارتفاع آن از سطح زمین 45 و ارتفاع از کف موزه 5متر است.

مجتمع فرهنگی آزادی
این مجتمع، از چندین بخش، در سطح زیرین برجی به همین نام قرار دارد. این قسمت فرهنگی مجموعه آزادی دارای این بخش ها می باشد:
موزه،
کتابخانه،
سالن دیورا،
سالن نمایشگاه،
سالن اجتماعات،
واحد سمعی و بصری و
سالن برگزاری کنسرت و کنفرانس.
این مجموعه فرهنگی 5000 متری در بر گیرنده برج اصلی(تلفیقی از معماری ساسانی و اسلامی کار حسین امانت) است و در طبقه تحتانی میدان آزادی قرار دارد. این مجموعه در شهریور ماه سال 1350گشایش یافت و در سال 1357 «مجموعه فرهنگی آزادی» نام گرفت. کتابخانه وسیع و مجهز این مجموعه با مساحت 5/271متر مربع دارای بیش از 000/50جلد کتاب می باشد. هم چنین کتابخانه محققات و مؤلفان با مساحت 243متر مربع مکانی است که از طریق 30دستگاه کامپیوتر به شبکه های اطلاع رسانی داخلی و خارجی متّصل شده است.

منبع: معماران




behnam5555 08-11-2011 03:43 PM

تاریخ طراحی

http://www.yomnaa.com/images/stories/9002/664.jpg

تاریخ طراحی به چه زمانی بر می گردد؟

طراحی، خلق تصویرها و طرح هایی است که به شکل خط هایی ترسیم می شوند و برای ترسیم علاوه بر رنگ، از مواد، قلم و یا وسایلی مانند آن ها استفاده می شود.
از زمان های ما قبل تاریخ یعنی هنگامی که بشر، شروع به بیان فکرها و عقیده های خود بر روی دیواره های سنگی غارها کرد، طراحی، یکی از فعالیت های طبیعی انسان بوده است. تمامی کودکان به نوع طراحی می کنند.
بسیاری از هنرمندان مشهور درمیان بهترین آثار خود، طرح هایی را به جای گذاشته اند که طبعی و واقعی به نظر رسیده و تمام جزییات موضوع اصلی را دربر دارد.
در برخی دیگر از طرح ها، با استفاده از تعداد کمی خط، ظریف کاری هایی کم اهمیت، ولی با تأثیر بسیار قوی ایجاد می شود.
لئوناردوداوینچی در نقاشی های خود از طرح ها و نقاشی های علمی استفاده می کرد. از دیگر نقاشانی که در طراحی نیز مهارت کاملی داشتند، می توان از پیتربروگل، پل سزان، پابلوپیکاسو و کمال الملک را نام برد.
«مقعر و محدّب» نام اثری از مورسی اشر (1972 – 1898) است. در لیتوگرافی، ابتدا یک سنگ یا فلز، طراحی شده، سپس با استفاده مرکب و رنگ، می شود.
این تصویر، با رعایت کامل ریزه کاری ها، در نظر اول طراحی با مداد فرض می شود.

behnam5555 08-11-2011 03:46 PM

سوء هاضمه

http://www.yomnaa.com/images/stories/9002/645.jpg
نفخ يا تجمع گاز در دستگاه گوارش اساسي‌ترين شكايت افراد مبتلا به سوءهاضمه است. در اصل احساس‌ پري و فشار بلافاصله پس از غذا و تسكين آن با آروغ زدن را نفخ معده مي‌نامند. علّت اصلي نفخ معده مصرف غذاهايي است كه تخليه معده را دچار كندي مي‌كنند، مانند؛ غذاهايي كه حاوي مقادير بالاي پروتئين و چربي هستند. سوء هاضمه به احساس ناراحتي مبهم در شکم يا قفسه سينه گفته مي‌شود که هيچ علّت عضوي مشخص براي آن پيدا نشده است. اين احساس ناراحتي هنگام غذاخوردن يا بعد از آن ايجاد مي‌شود. در شرايط بروز سوء هاضمه، معده ، مري و روده کوچک دچار مشکل و اختلال عملکردي مي‌شوند. کساني که به اين بيماري دچار مي‌شوند بايد تحت مراقبت مناسب شامل مراقبت شخصي و معاينه پزشکي قرار بگيرند. به نقل از شبکه خبري تورنتو نيوز در مقاله جديدي در اين زمينه آورده است که در موارد شديد و طولاني شدن بيماري، مراجعه به پزشک جهت بررسي علل عضوي، سلامت عمومي بدن و داروهاي مصرفي ضرورت دارد.
شايع‌ترين نشانه‌هاي اين اختلال گوارشي شامل آروغ زدن، کشيدگي و نفخ شکمي و احساس گاز زياد در شکم و نيز سيري زودرس است. در بعضي از بيماران حتّي درد واقعي شکم و علائم شبيه زخم معده ممکن است بروز کند در صورتي که هيچ زخمي وجود ندارد و به اين حالت ترش کردن بدون زخم مي‌گوييم. نفخ يا تجمع گاز در دستگاه گوارش اساسي‌ترين شكايت افراد مبتلا به سوءهاضمه است. احساس‌ پري و فشار بلافاصله پس از غذا و تسكين آن با آروغ زدن علّت اصلي نفخ معده با مصرف غذاهايي است كه تخليه معده را دچار كندي مي‌كنند. در برخي موارد سوء هاضمه با مصرف برخي غذاها رابطه مستقيم دارد. به عنوان مثال بيماران مبتلا به تنگي مري مايعات را خوب تحمل مي‌كنند ولي خوردن غذاهاي جامد، ممكن است با ناراحتي به مخصوص در زير جناغ همراه باشد. اين عارضه ممکن است هم بزرگ سالان و هم کودکان را گرفتار کند.

جلوگيري از سوء هاضمه

در خوردن شکلات زياده روي نکنید.
به جاي خوردن مقادير زياد غذا در يک وعده، وعده‌هاي متعدد و کوچک غذا را صرف کنيد.
غذاهاي سبک‌تر و سالم‌تر بخوريد و از خوراکي‌هاي چرب مانند چيزبرگر و سيب‌زميني سرخ‌کرده پرهيز کنيد.
آهسته غذا بخوريد و پس از غذاخوردن مدّتي استراحت کنيد و بلافاصله به ورزش يا فعاليت جسمي نپردازيد.
اگر غذاهاي اسيدي مانند مرکبات يا نوشابه‌هاي گازدار معده شما را آشفته مي‌کنند، از مصرف آن ها دوري کنيد.
منبع: ايسنا (به نقل از شبکه خبري تورنتو نيوز)




اکنون ساعت 06:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)