شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست |
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم |
من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می
زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است |
تو را که هر چه مراد است در جهان داری چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری |
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد |
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست |
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست تا بندهٔ تو شدهست تابنده شدهست زان روی که از شعاع نور رخ تو خورشید منیر و ماه تابنده شدهست |
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهای و در آرزو ببست |
تشویش وقت پیرمغان می دهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر می کنند |
اکنون ساعت 12:18 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)