نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد |
در این صوفی وشان دردی ندیدم
که صافی باد عیش دردنوشان |
نغز گفت آن بت ترسابچه باده پرست
شادی روی کسی خور که صفایی دارد |
دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود |
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان |
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد |
در خرمن صد عاقل زاهد زند آتش
آن داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم |
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
این متاعم که همی بینی و کمتر ز نیم |
میگشتم اندر آن چمن و باغ دم به دم
میکردم اندر آن گل و بلبل تاملی |
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور |
اکنون ساعت 11:15 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)