دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود // آ |
آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد ز |
ز كوي يار مي آيد نسيم باد نوروزي
ار اين باد ار مدد خواهي چراغ دل برافروزي // گ |
گفتم مگر به گريه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد /// ژ |
ژنده پوشي نبود عيب ز خود دور نماي
جامه اي را كه در آن رنگ تعلق بيني // ه |
همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان
پرتو جام جهان بين دهدت آگاهی ///پ |
پر كن ز باده جام ودمادم به گوش هوش
بشنو ازو حكايت جمشيد وكيقباد ج |
جفا نه پيشه درويشيست و راهروی بيار باده که اين سالکان نه مرد رهند /// د |
دلم گرفته از این روزها دلم تنگ است
میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است چ |
چون ز نسيم مي شود زلف بنفشه پرشكن
وه كه دلم چه ياد از آن عهد شكن نمي كند // ... |
چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
تا دم صبح قيامت نگران خواهد بود //// ک |
كعبه يك سنگ و نشاني است كه ره گم نشود
حاجي احرام دگر بند ببين يار كجاست // ح |
حديث عشق که از حرف و صوت مستغنيست //// جبه ناله دف و نی در خروش و ولوله بود |
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایـرۀ قسمت اوضــاع چنـین بـــاشد // ي |
يا رب به که شايد گفت اين نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجايی //// ز |
زلفـش گرهی بگـشود بند از دل مـا برخاست
دل جان ز جهان بگرفت در حلقه زلفش بست // ه |
همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان پرتو جام جهان بين دهدت آگاهی //// ن |
نازپرورد تنعم مرد راه به دوست
عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد // ب |
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی میخواند دوش درس مقامات معنوی |
يك چشم من اندر غم دلدار گريست
چشم دگرم حسود بود و نگریست چون روز وصال امد او را بستم گفتم نگــــــــــریستی نباید نگریست // ت |
تا پيش بخت بازروم تهنيت کنان کو مژدهای ز مقدم عيد وصال تو اين نقطه سياه که آمد مدار نور عکسيست در حديقه بينش ز خال تو |
حرفت كو؟ ;)
واي چه خسته مي كند تنگي اين قفس مرا پير شدم نكرد از اين رنج و شكنجه بس مرا // آ |
ای آفتاب آينه دار جمال تو مشک سياه مجمره گردان خال تو صحن سرای ديده بشستم ولی چه سود کاين گوشه نيست درخور خيل خيال تو شرمنده یادم رفت پوزش ///// ع |
عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران
ساده دل من که قسم های تو باور کردم // گ |
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعيد
هيچ راهی نيست کان را نيست پايان غم مخور //// ل |
لطافت انقدر دارد كه هنگام خراميدن
توان از پشت پايش ديد نقش روي قالي را // ق |
قصر فردوس که رضوانش به دربانی رفت
منظری از چمن نزهت درويشان است //// ث |
ثمری گر ندهد آه فغان خواهد داد
اثر گر نکند ناله دعا خواهم کرد // غ |
غرض کرشمه حسن است ور نه حاجت نيست
جمال دولت محمود را به زلف اياز /// ف |
فاتحه اي چو امدي بر سر خسته اي بخوان
لب بگشا كه مي دهد لعل لبت به مرده جان // م |
ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق نبيند چشم نابينا خصوص اسرار پنهانی بيفشان زلف و صوفی را به پابازی و رقص آور که از هر رقعه دلقش هزاران بت بيفشانی //// و |
وای از این افسرده گان فریاد اهل درد کو؟
ناله مستانه دلهای غم پرورد کو؟ ماه مهر آیین که میزد باده با رندان کجاست باد مشکین دم که بوی عشق می آورد کو؟ // ش |
شراب خانگيم بس مي مغانه بيار
حريف باده رسيد اي رفيق توبه وداع خ |
خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند ساقی بده بشارت رندان پارسا را //// ض |
ضامن شدم از بهر نجات همه کس
بر من بنویس سیات همه کس ع |
عاشق نشدی، محنت هجـران نکـشیدی
کس پیش تو غمنامۀ هجران چه گشاید؟ س |
عروس طبع را زيور ز فکر بکر میبندم
بود کز دست ايامم به دست افتد نگاری خوش //// گ |
گل ز حد برد تنعم نفسی رخ بنما
سرو مینازد و خوش نیست خدا را بخرام م |
من از رندی نخواهم کرد توبه و لو آذيتنی بالهجر و الحجر //// ح |
حریم عشق را درگه بسی بالا تر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد //غ |
اکنون ساعت 07:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)