قبلا اجازه بدهيد دو مصراع آخر را يك بار ديگر بنويسيم:
ره زين شب تاريك نبردند به روز گفتند فسانه اي و در خواب شدند و بيت من: دوش ديدم كه ملايك در ميخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند |
تكراري بود ولي چون زحمت كشيدي:
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید قصه ی بی سرو سامانی من گوش کنید |
دين و دلباخته ديوانه رويي بوديم
بسته سلسله سلسله مويي بوديم |
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد |
در اندرون من خسته دل ندانم چيست
كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست |
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است |
تو نه رنج آزموده اي نه حصار
نه بيابان و باد و گرد و غبار |
رسم بد عهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد |
دريغا و دردا ندانسته بودم
كه تو بي وفا در جفا تا كجايي |
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور |
اکنون ساعت 09:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)