رسید باد صبا غنچه در هوا داری
ز خود برون شد و بر خود درید پیراهن |
نکال شب که کند در قدح سیاهی مشک
در او شرار چراغ سحرگهان گیرد |
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
بر صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست |
تخت تو رشک مسند جمشید و کیقباد
تاج تو غبن افسر دارا و اردوان |
نام حافظ رقم نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست |
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر |
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد |
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
چرا به گوشه ی چشمی به ما نمی نگری |
یکیست ترکی و تازی در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی |
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعره های غلغلش اندر گلو ببست |
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی |
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زمان که میشنوم نا مکرر است |
تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل
لایق بندگی خواجه جلال الدینی |
یا رب آن کعبه مقصود تماشا گه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین منست |
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب
جان عزیز خود به نوا میفرستمت |
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون می گزم لب که چرا گوش به نادان کردم |
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام |
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد |
دیدیم شعر دلکش حافظ به مدح شاه
یک بیت از آن قصیده به از صد رساله بود |
تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست |
تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا
که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل |
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغ دل بود به امید دوا باز آمد |
دل به امید صدائی که مگر در تو رسد ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد |
دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند
نياز نيمه شبي دفع صد بلا بكند |
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست |
تا درخت دوستی کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم |
من از نسیم سخن چین چه طرف بر بندم
چو سرو راست در این باغ نیست محرم راز |
زاهد برو که طالع اگر طالع منست
جامم بدست باشد و زلف نگار هم |
مژه سیاهت ار کرد بخون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا |
ادب و شرم تو را خسروی مهرویان کرد
افرین بر تو که شایسته صد چیندینی |
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست |
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج |
جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است
پیاله گیر که عمر عزیز بیبدل است |
ترک ما سوی کس نمینگرد
آه از این کبریا و جاه و جلال |
لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است |
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشین دریاب |
به یاد لعل تو و چشم مست میگونت
ز جام غم می لعلی که میخورم خون است |
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت
حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی |
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست |
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری |
اکنون ساعت 01:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)