پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 08-16-2011 09:01 AM


« هرم شیطان (لوسیفر)
http://www.mashreghnews.ir/files/fa/.../78581_636.jpg
راس هرم

چشم شیطان را در راس این هرم قرار داده اند و همان گونه که می دانید این چشم به شدت به چشم دجال آخرالزمان شباهت دارد .



شاه جهان


تصویر یک شاه در بالای هرم قرار دارد. یعنی یک نفر پادشاه کل جهان است بی آنکه شما بدانید. البته پژوهش گران غربی بیان کرده اند که احتمالا این شاه جهان همان ملکه انگلیس (ملکه الیزابت) است.شاید به همین دلیل کشور انگلیس سلطنتی نگه داشته شده است.برای اطلاع شما مسئولان شبکه های BBC را ملکه الیزابت به شخصه تعیین می کند.



در فیلم ۲۰۱۲ که پایان دنیا را به تصویر کشیده است اولین کسی که وارد کشتی نجات بخش می شود ملکه انگلیس همراه ۲ سگ خود است. (در فیلم ۲۰۱۲ کشتی نجات بخش با کشتی نجات بخش حضرت نوح (ع) مقایسه می شود. کشتی نوح دینداران را نجات داد ولی کشتی آمریکایی ها ثروتمندان را نجات می دهد.)



شورای ۱۳ تاج دار


در این طبقه ۱۳ خانواده سلطنتی کل دنیا را اداره می کنند. از جمله این خاندان ، خاندان سلطنتی بریتانیا ، خاندان سلطنتی اسپانیا ، خاندان سلطنتی مالت (که در جزیره مالت ساکن اند) و غیره می باشند.



انجمن ۳۰۰ خاندان


در این طبقه ۳۰۰ خاندان ثروتمند یهودی معرفی می شوند که زیر نظر ۱۳ خاندان تاجدار دنیا را اداره می کنند.این ۳۰۰ خاندان به قدری ثروتمنداند که ثروتشان در مخیله من و شما نمی گنجد. طبیعتا منظور از خاندان ثروتمند خاندانی چون Bill Gates نیست. این ۳۰۰ خاندان یهودیان هستند که نامشان کمتر به گوشمان خورده یا اصلا به گوشمان نخورده است. خاندان روچیلد ، خاندان راک فِلِر ، خاندان مِندِز ، خاندان آبنادانا ، خاندان بِنونیزد از آن دسته اند.



نکته : گفته شده است که دجال خود را امام زمان معرفی خواهد کرد. یاران امام زمان ۳۱۳ نفراند.


۱۳ تاجدار + ۳۰۰ خاندان = ۳۱۳



خاندان های قدرتمند تابع


این خاندان تعدادشان می تواند متغیر باشد. باز ویژگی اینها ثروتمندی و اغلب یهودی بودن است.



اتاقهای فکر


اکنون که این خاندان ثروتمند جمع شده اند تا بر دنیا حکومت کنند طبیعتا ثروتمندی آنها دلیل بر متفکر بودنشان نیست. پس باید اتاقهای فکری ترتیب داد و از بزرگترین متفکران دنیا در آنها استفاده کرد تا بتوانند هرچه بهتر در راستای اهداف صهیونیسم در ضمینه های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، هنری ، ورزشی و ... به اداره دنیا بپردازند. کل تشکیلات و لژهای فراماسونری که اینهمه در مورد آن بحث شد در این طبقه قرار می گیرد. از اعضای این گروه که در تصویر به آنها اشاره شده میتوان به گروه بیلدربرگ ، کلوپ رم و ... اشاره کرد.



سلطه بر دارایی های جهان


تمام بانک های جهانی بلا استثنا توسط یهود اداره میشود. یعنی اگر پول خود را در بانکهای جهانی قرار دهیم یعنی در اختیار یهود قرار داده ایم تا با آن به تجارت بپردازد. Pay Pal ها از این دسته اند. بنیان گذار ربای شبکه ای همین یهودیان هستند. در تاریخ درج شده که گاهی اوقات در اروپا تا ۴۳ درصد از مردم ربا می گرفتند. خون مردم را در شیشه کرده بودند.



سلطه بر منابع جهان


یهود قصد دارد بر تمام منابع جهان تسلط بیابد به همین دلیل به برخی کشور ها حمله می کند تا به هر قیمتی بر آنها مسلط شود. به آمار زیر توجه کنید ...



تخمین ذخایر نفت برخی کشور های جهان:


آمریکا و نروژ ۱۰ سال


کانادا ۸ سال


ایران ۵۳ سال


عربستان ۵۵ سال


امارات ۷۵ سال


کویت ۱۱۶ سال


عراق ۵۲۶ سال



به همین دلیل هر کجا که منبع غنی باشد یهود آنجاست. برای همین یهود از کل اروپا لهستان را انتخاب می کند. چون لهستان منابع غنی پتاس داشت و انبار غله اروپا بود. همان طور که می دانید پتاس ماده اولیه تولید مواد منفجره چون باروت است. یهودیان در اروپا جنگ راه می انداختند و به کشورهای اروپایی باروت و غذا می فروخت و با جنگ راه انداختن میان اروپاییان خود به کناری می نشست و پول میشمارید.


در قرآن آمده است که : "لتجدن اشد الناس عداوتا للذين آمنوا اليهود واللذين اشركوا"



سلطه بر جمعیت جهان


برای سلطه بر جمعیت جهان راهکار چیست ؟


روش کار : از بین بردن تولید نسل ، کاهش ازدواج ، افزایش طلاق ، افزایش بی بند و باری جنسی ، افزایش بیماری های واگیردار و ..


مگر چندین سال پیش خوک وجود نداشت. چرا آنفولانزای خوکی چندین سال پیش نبود؟ در سایت موسسه ای در واشنگتن به نام Centers for Disease Control یا CDC اعتراف عجیبی نوشته شد. در این سایت بیان شد که وظیفه این موسسه ساخت ویروس های واگیر دار به اشکال مختلف از جمله خوکی و مرغی و غیره است.این موسسه هم اکنون روی ویروس هایی کار می کند تحت عنوان biological terrorism که بطور مثال این ویروس ژن عرب را از غیر عرب تشخیص دهد و فقط عرب را آلوده کرده و بکشد و بر افراد دیگر تاثیر نگذارد.جهت کسب اطلاعات بیشتر در مورد این نوع ویروس و این موسسه روی نام هرکدان کلیک کنید.



جمعیتی در ایران با مذهب تشیع در هشت سال دفاع مقدس به قدری این یهودیان را انگشت به دهان نگه داشت که این گروه بیلدربرگ در اتاق های فکر خود جلساتی ترتیب دادند و طی آن اعلام کردند که باید به سرعت رشد جمعیت در میان ایرانیان و بخصوص شیعیان متوقف شود بلکه معکوس شود.



و این برنامه عملی شد. نتیجه آن چه شد ؟ من و شما نوشتیم "فرزند کمتر ، زندگی بهتر".قبول دارم که رشد جمعیت نیاز به تامین اقتصادی و رفاهی و امثالهم دارد. ولی این آمار باید مدنظرمان باشد که : ایران در بین ۷۰ کشور جهان با ۱.۸ درصد رشد جمعیت رتبه اول کنترل جمعیت را داراست. و جالب تر اینکه اسرائیل در این آمار با ۸ درصد رشد جمعیت رتبه ۷۰ را داراست. وهابیان طبق حکم مفتی های خود باید ۴ زن داشته باشند و تا می توانند فرزند به دنیا بیاورند. رشد جمعیت وهابیت در ایران هم اکنون ۸ درصد است.با یک حساب سرانگشتی می توان فهمید که تا چند سال دیگر جمعیت وهابیت در ایران در حد چشمگیری افزایش خواهد یافت.




و اما جایگاه ما در این هرم قدرت : بردگان همیشه بدهکار



در پایین ترین نقطه حرم با کمال وقاهت تصویر گوسفندانی را درج کرده و روی آن عبارت DEBT SLAVES را نهاده است و با فلش اشاره کرده که :" You Are Here "


در روی قاعده هرم در همین قسمت این عبارات درج شده است.


Birth (تولد) - School (مدرسه) - Labour (نیروی کار) - Taxes (پرداخت مالیات)


Debis (بدهکاری) - Retirment Cycle (چرخه بازنشستگی)



به دنیا می اییم . تحصیل می کنیم. تبدیل به نیروی کار می شویم. درآمد خود را به پرداخت مالیات صرف می کنیم. سپس بخش اصلی چرخه رخ می دهد. بدهکاری ! وقتی بدهکار باشیم همواره به دنبال جبرانیم و در نتیجه از اتفاقات اطراف خود غافلیم. برای مثال آیا خبر دارید که چند سال پیش تانکهای آمریکایی در بین الحرمین رژه رفته اند؟سپس چرخه بازنشستگی و مرگ.


پس جایگاه بندگی چه شد. خداوند در قرآن فرمود :"ما خَلَقتُ الجِنَّ و الاِنس الا لِیَعبدون"
منبع : گنجینه ها

behnam5555 08-16-2011 09:12 AM

«فرهنگ مردم»

سید علی رضا هاشمی

سوغاتی هلند

نمادهای ملی عموما بیانگر نکات مثبت و وجه زیبای زندگی هستند. اما وقتی نماد کشوری یادآور فقر گذشتۀ آن باشد چه؟ فقر، به خودی خود دردآور است. اما هلندی‌‌ها از نمادهای باقی‌مانده از آن به عنوان یادآوری به خودشان که چه بوده‌اند و حالا به کجا رسیده‌اند، استفاده می‌کنند. نمادی که نشان از تلاش انسان دارد، برای کنارآمدن با طبیعت و زنده ماندن و زندگی کردن در شرایط سخت. یکی از این نمادها کفش‌های چوبی است که در زبان هلندی به آنها کلومپِن (klompen) گفته می‌شود و بعد از گـُل و پنیر یکی از سوغاتی‌های معروف هلند است.

"کلمپن" کفش‌های چوبی‌ای‌ست که در اواسط قرون وسطی و دوران باستان در بخش‌هایی از اروپا توسط دهقانان برای کار در مزرعه و باغ و یا راه رفتن روی برف و گِل درست شد. از دیگر نام‌‌های قدیمی این نوع کفش‌ها ــ اگر بخواهیم ترجمۀ لفظ به لفظ کنیم ــ کنده توخالی(holleblok) است و اشکال قدیمی این کفش‌ها هم بی‌شباهت به کندههای چوبی بزرگ توخالی نبوده‌است.
صحبت در مورد قدمت این کفش‌ها کمی مشکل است. با اینکه خود هلندی‌ها هم اطلاعات دقیقی از تاریخ و نحوه به وجود آمدن این کفش‌ها ندارند، اما گفته می‌شود تاریخ این کفش‌های چوبی به ۸۰۰ سال قبل، به زمان قبایل ژرمن باستان که هلند مدرن امروزی را پدید آورده‌اند، می‌رسد. دقیقاً نمی‌توان گفت از چه سالی مردم برای استفادۀ روزمره شروع به ساختن این کفش‌ها کرده‌اند، اما حفاری‌های سال ۱۹۷۹ در "نیووِندَیک" Nieuwendijk در آمستردام و پیدا کردن کفش‌هایی متعلق به بیش از ۸۰۰ سال پیش نشان از قدمت طولانی آنها دارد. قدیمی‌ترین این کفش‌ها از جنس چوب توسکانی در ایتالیا است که قدمت آن به سال ۱۲۳۰ میلادی می‌رسد و نیز کفش دیگری که در حفاری‌های شهر رتردام در هلند پیدا شده‌است و قدمت آن به سال ۱۲۸۰ میلادی می‌رسد.
اما به گفتۀ برخی از کارشناسان، ممکن است کفش‌ها قدمتی خیلی بیشتر از این داشته باشند. چرا که در آن زمان کشاورزان این کفش‌ها را با چوب‌های کهنه درست می‌کردند و وقتی کفش‌ها کهنه وسائیده می‌شدند، آنها را به جای هیزم در آتش می‌سوزاندند. به همین دلیل کفش‌های باقی‌مانده از آن دوران بسیار کم است. اما در جنگ جهانی دوم وقتی مقدار چوب در کشور به شدت کاهش پیدا کرد، مردم دست به تعمیر کفش‌های مستعمل زدند و گاهی هم برای ماندگاری بیشتر از پوشش‌های چرمی و یا گیاهی در کف چوب و یا داخل کفش نیز بهره می‌گرفتند. این امر باعث پیشرفت صنعت ساخت و تعمیر کفش‌های چوبی به صورت امروزی شد و کفش چوبی را از یک شی‌ء مصرفی هر روزه که به شکل یک تکه چوب بود، به یک وسیله هنری تبدیل کرد. در دوره‌های مختلف تاریخی میل به خلاقیت روی این شی‌ء بیشتر شد وسازندگان کفش‌های چوبی به نوعی به هنرمندانی تبدیل شدند که علی‌رغم سختی‌های زیاد، با عشق و علاقه، به ساخت این کفش‌ها برای مراسم و اعیاد مختلف اهتمام می‌ورزیدند و بسیار به ریزه‌کاری‌های ساخت اهمیت می‌دادند.
فرِد(Fred)، فروشندۀ سالمند کفش‌های چوبی است. مغازه‌اش درست در مرکز شهر آمستردام واقع است و خودش هم در مغازه یکی از همین کلومپن‌ها را به پا دارد. فرد می‌گوید: " البته این کفش‌ها را فقط کشاورزان نمی‌پوشیدند. وقتی من خیلی جوان بودم، در روستایی نزدیک جنوب هلند زندگی می‌کردیم و تقریباً تمامی اهالی ده فقیر بودند و مجبور بودند از این کفش‌های چوبی به پا کنند. خوبی این کفش‌ها این بود که در زمستان گرم و در تابستان خنک بود و با آنها می‌شد به‌راحتی روی یخ هم راه رفت".
مارکن (Marken) جزیره‌ای در شمال هلند است که قبل از سال ۱۹۵۷ میلادی که به وسیلۀ سد آن را به خشکی وصل کردند، کاملاً در محاصره دریا بود. مردم این جزیرۀ کوچک در زمستان که آب دریا یخ می‌بست، برای آمدن به خشکی چاره‌ای جز عبور از روی یخ نداشتند. همین امر باعث تولید کفش‌های چوبی برای راه رفتن و گاه سُر خوردن روی یخ شد. کفش‌هایی با ضخامت بیشتر و میخ‌هایی که در کف کفش برای جلوگیری از لیز خوردن تعبیه شده بود.
ثروتمندان برای راحت راه رفتن با کلومپن‌ها و نگهداری بیشتر از آنها، داخل و خارج کفش‌ها را با چرم می‌پوشاندند. کشاورزان و فقرا این کار را با علف‌های مزرعه‌شان انجام می‌دادند که این کار کفش‌ها را در تابستان خنک و در زمستان گرم نگه می‌داشت. تقریباً می‌توان گفت طبقۀ اجتماعی مردم را با نوع کفش‌های چوبی که به پا داشتند، می‌شناختند.
در جزیرۀ مارکن رسم بر این بود که وقتی پسری می‌خواست با دختری ازدواج کند، باید برای روز عروسی کلومپن زیبایی به عروس هدیه می‌کرد. عروس نیز آن کفش را فقط در روز عروسی به پا می‌کرد و بعد به عنوان یادگاری نگه می‌داشت. این کفش‌ها کاملاً با دست ساخته می‌شد و روی آنها طرح‌هایی با نمادهای مذهبی، امید و عشق، مثل ستاره، پرنده – نماد زایش – و خورشید و گل سرخ حکّاکی می‌شد. روی بعضی از آنها هم نام عروس و داماد را می‌نوشتند و تاریخ ازدواج‌شان را روی آن حک می‌کردند. درست کردن این کفش گاهی دو ماه به درازا می‌کشید و نشان از عشق فراوان داماد به عروس داشت.
کفش‌های روز یکشنبه مردم نیز کاملاً متفاوت بود، با رنگ‌آمیزی دیگر و به قولی شیک‌تر از بقیۀ کفش‌های چوبی. یان مونیس (۱۹۵۳-۱۸۷۵) که به "یان نقاش" معروف بود، یکی از زبده‌ترین تولیدکنندگان کفش‌های روز یکشنبۀ مردم در شمال هلند بود. کفش‌هایی با نماد‌های مذهبی و طرح‌هایی از گـُل‌های صورتی. یان نقاش از مردم نفری ۲۵ سنت اضافه‌تر می‌گرفت تا نام صاحب کفش را هم روی آنها حک کند تا از گم شدن احتمالی آنها جلوگیری شود. مردم هلند برای روزهای عادی کفش‌های چوبی ساده‌ای داشتند که داخل خانه هم آنها را می‌پوشیدند، اما کفش‌های روز یکشنبه در جعبه‌هایی نگهداری می‌شد که فقط روزهای یکشنبه از آنها استفاده می‌کردند.
گرچه در حال حاضر پوشیدن این کفش‌ها در شهرهای دنیای مدرن عجیب به نظر می‌رسد، اما هنوز هم هستند کشاورزانی که در مزارع و باغ‌های خود و حتا در داخل خانه، از این کفش‌ها استفاده می‌کنند و برخی استفاده از این کفش‌ها را برای سلامت پا مفید می‌دانند. کلومپن‌هایی که در حال حاضر برای استفاده روزمره این کشاورزان به کار می‌رود، در کارگاه‌های مجهز ساخته می‌شوند و عموماً تحت آزمایش‌های زیادی از جمله انتقال حرارت، سرما، استحکام، رطوبت، ضربه و آتش قرار می‌گیرد و از کیفیت بالایی برخوردار است. بعضی از کشاورزان از روی عادت، با هیچ کفش دیگری نمی‌توانند در مزرعه و باغ خود روی خاک نرم و یا یخ راه بروند.
در حال حاضر کلومپن‌ها به عنوان قسمتی از لباس سنتی هلندی‌ها نیز شناخته می‌شود و از آنها در رقص سنتی یا فولکلور هلند که "بورِن‌دانسِن" Boerendansen یا رقص کشاورزان نیز نامیده می‌شود، استفاده می‌گردد.
مرکز شهر آمستردام همیشه شلوغ است. از گردشگران گرفته تا مغازه‌هایی که اجناس رنگی‌شان را بیرون مغازه برای جلب توجه مشتری‌ها چیده‌اند، زیادند. در این بین مغازه‌های سوغاتی‌فروشی بسیار به چشم می‌خورد. اجناس کوچک و بزرگ تزئینی برای یادگاری و یا ارمغان از شهر آس‌بادها (آسیاب‌های بادی). داخل مغازه‌ها که سرک بکشید، انواع و اقسام این کفش‌ها را در رنگ‌ها و اندازه‌ها و جنس‌های مختلف خواهید دید؛ از جاکلیدی و آویز و قلک سرامیکی و روفرشی گرفته تا کفش‌های بزرگ چوبی به شکل گلدان و یا برای گذاشتن چیزی در آن، و حتا برای پوشیدن!


behnam5555 08-16-2011 09:15 AM



در ستایش آب


چشمه‌ها، پیام‌آوران ژرفای زمین، و برف و باران و شبنم، سروش اوج آسمان‌هایند. و آب نه تنها زمین و آسمان را به هم می‌پیوندد، بلکه علم را هم با افسانه‌ها و باورها آشتی داده‌است. این فرضیه که ممکن است زیر لایه‌های یخ سیارۀ بهرام (مریخ) همچنان آب جاری باشد، برخی را متقاعد کرده‌ که در لایه‌های زیرین آن سیاره، حیات هم وجود دارد. چون آب، مایۀ زندگی است.

آب، به مانند سه "آخشیج" یا عنصر بنیادین دیگر زندگی – خاک و باد و آتش – در کیش زرتشتی همچنان جزء مقدسات است و یک باورمند این کیش باید از آلودگی آن جلوگیری کند. در آموزه‌های مزدیسنی آناهیتا به عنوان "ایزدبانوی آب‌ها" معرفی می‌شود.

توران شهریاری (بهرامی)، با الهام از باورهای مزدیسنی می‌گوید:
آب، آغاز نام آبادی‌ست / آب، پاکی و سبزی و شادی‌ست
آب را مایۀ حیات بدان / نعمتی هست دادۀ یزدان

در قرآن هم آب جایگاه مشابهی دارد. در سورۀ نور آمده‌است: "هر جنبنده‏ای را ما از آب آفریده‏ایم". و در سورۀ انبیا می‌خوانیم: "هر زنده‏ای را ما از آب قرار داده‏ایم". پس بنا به دیدگاه اسلام هم آب، منبع و منشأ حیات است.
در "عهد جدید" جایگاه آب مقدم بر روان است: "کسی وارد قلمرو ربانی نخواهد شد، مگر این که از آب و از روان زاده شده باشد".
مجموعه قوانین شرعی و عرفی یهود هم برای آب جایگاهی بس رفیع در نظر گرفته‌ و آب را همسنگ و همپایۀ تورات دانسته‌است.

ریگ‌ودای هندی سرودی دارد در ستایش آب با نام "آب حیات" که می‌گوید: "ای آب‌ها که به ما نیروی زیستن می‌دهید و اسباب تغذیۀ ما را فراهم می‌کنید، تا ما در شادی به سر بریم... بگذار که ما هم به سوی خانۀ کسی بشتابیم که به خاطر او آب‌ها به ما زندگی داده‌اند؛ شما که ما را به دنیا آورده‌اید".

پس آب و زندگی، چه در علم و چه در باورها، مترادف همند. هستی جانوران، از جمله انسان‌ها، به اندازه‌ای وابسته به آب است که نبود آب، به معنای نبود زندگی است. عنصر ترس هم می‌تواند از دلیل‌های تکریم آب باشد. زیرا آب، به همان شیوه که بخشندۀ زندگی است، می‌تواند در شکل سیل و طوفان، منادی مرگ و نابودی هم باشد.

از اینجاست که فرهنگ‌های مختلف در سراسر جهان به آب و نیروی فوق‌العادۀ آن ارج بسیار قایلند و برای پاسداری‌اش جشن‌ها دارند. در گاه‌شماری ملت‌ها به آب همانند دیگر عنصرها جایگاهی داده‌اند و گاه طبیعیت انسان‌ها را نیز بر پایۀ نزدیکی آنها یه یکی از عنصرها رده‌بندی کرده‌اند.

در گاهنامۀ زرتشتی روز چهارم آبان‌ماه یا آبانگان به ارج‌گذاری به آناهیتا، ایزدبانوی آب‌های روی زمین، اختصاص دارد. روایتی هست که ایران به مدت هشت سال گرفتار خشک‌سال بود و سرانجام در آن روز (چهارم آبان) باران آمد و مردم به جشن و شادی پرداختند و آن را آبانگان نامیدند.

آبانگان با گذشت زمان از ایران رخت بربست، اما نام "آبان" در گاه‌شماری این سرزمین ماندگار شد.

ولی جشن‌های مشابهی برای تجلیل و گرامی‌داشت از آب اکنون هم در سرزمین‌های دیگر انجام می‌گیرد. "لوی کراتونگ" Loy Krathong از زیباترین جشن‌های ستایش آب است که امروزه در تایلند برگزار می‌شود. با توجه به مذهب بودایی اغلب مردم تایلند، می‌توان به ریشه‌های آریایی این جشن پی برد که همانا در ماه آبان صورت می‌گیرد. امسال روز سی‌ام آبان‌ماه، برابر با ۲۱ نوامبر، زمانی که ماه پر بود و خوش می‌درخشید، صدها هزار تن از مردم تایلند کنار رودخانه‌ها رفتند، تا با زمزمه‌های باستانی آب‌ها را بستایند و آرزوهایشان را در شکل قایق‌های کوچک ساخته‌شده از برگ موز در آب‌ها رها کنند.

داریوش رجبیان:به نقل از جدید آنلاین


behnam5555 08-16-2011 09:16 AM

فولکلور ايران (ادبیات کوچه و بازار )

توده شناسي (فولکلور، دانش عوام) شاخه اي از مردم شناسي (Ethnology, Anthropology) و عبارت است از علم به آداب و رسوم، بازي ها و سرگرمي ها، قصه ها،داستان ها، ضرب المثل ها، چيستان ها، ترانه ها، سرودها و تصنيف هاي شادي و عزاي يک قوم و ملت که زبان به زبان و دهان به دهان از نسلي به نسلي مي رسد و بررسي دقيق آن ها بسياري از نکات تاريک و مبهم زندگي و معيشت، اخلاق و عادات، عواطف واحساسات و طرز تفکر و انديشه و به طور خلاصه خصايص روحي و ملي آن قوم و ملت را آشکار مي سازد.
در سرتاسر تاريخ جهان تا سده ي 19 ميلادي به اين قبيل آثار که تراويده ي ذوق و فکر عامه ي مردم است، اعتنا نمي شد و دانشمندان اين گونه آثار را به چشم حقارت مي نگريستند. در آغاز سده ي 19 نخست دو برادر از مردم آلمان به نام گريم Grimm قصه هاي کشورهاي اروپاي شمالي را در مجموعه اي با عنوان "افسانه هاي کودکان و قصه هاي خانه" گردآوري و منتشر کردند. پس از آن دانشمندان و پژوهشگران ديگر نيز به مطالعه و تحقيق در آثار ملي کشورهاي خويش پرداختند و رفته رفته قصه ها، ترانه ها، ضرب المثل ها، عقايد و همه ي آن چه را که زاييده ي انديشه ي توده هاي عوام و ملت بود بررسي و جمع کردند. امروز دانش عوام ( فولکلور) رشته اي از ادبيات است که به دليل بسط و گسترش فوق العاده ي خود شاخه ي جداگانه اي به شمار مي آيد.

نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم تیر 1390ساعت 22:4 توسط ali reza hashemi| نظر بدهيد

بیمارستان به مثابه تعمیرگاه در مطالعات بدن
این نوشته حاصل دو روز بستری در بیمارستان است که به عنوان یک نمونه موردی٫ بیمارستان را همچون تعمیرگاه اتومبیل٫ محلی برای بهبود و سلامت بیمار مورد مطالعه قرار می دهد.
انسان به عنوان یک نظام system موجودی است زنده که از اندام های بیرونی و اعضا و جواهر درونی تشکیل شده است. این اندام های بیرونی و اعضا و جواهر درونی همچون اتومبیل که از بدنه و موتور تشکیل شده موجب قوام و حرکت می شود.
همانطور که اتومبیل دچار خرابی٫ تصادف٫ استهلاک٫ فرسودگی و نابودی می شود٫ بدن انسان نیز دچار بیماری٫ تصادف٫ فرسودگی و بالاخره مرگ می شود. بیمارستان به مانند تعمیرگاه مکانی است برای شناخت آسیب و ترمیم٫ بهبود و دوباره به جریان انداختن این نظام انسانی تا دوباره با این ترمیم به جنب و جوش و کنش و واکنش قرار گیریم.
جالب آن است که بیمارستان کارکردی مشابه تعمیرگاه دارد. با این تفاوت که نظام انسانی از پوست و گوشت و استخوان و نظام ماشینی از موتور و آهن تشکیل شده است.

نوشته شده در دوشنبه بیستم تیر 1390ساعت 10:16 توسط ali reza hashemi| يک نظر

باغ ایرانی. میراث جهانی
بنیاد آموزشی، علمی وفرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو) نـُه باغ ایرانی را ثبت میراث فرهنگی جهان کرده‌است. باغ‌های پاسارگاد و ارم در استان فارس، پهلوان‌پور و دولت‌آباد در استان یزد، فین کاشان، چهل‌ستون اصفهان، اکبریۀ خراسان جنوبی، عباس‌آباد مازندران و ماهان کرمان بر مبنای پنج معیار پذیرفته شده توسط کمیتۀ میراث جهانی به عنوان سیزدهمین اثر فرهنگی ایران جزء میراث جهانی شناخته شدند.

http://www.jadidonline.com/userfiles...tory-258-2.jpg


به نظر کمیتۀ میراث فرهنگ جهانی آثاری می توانند پذیرفته شوند که دارای این معیارها باشند:
شاهکار نبوغ خلاق بشری، نمایانگر ارزش‌های مهم بشری، نمایانگر عنصر منحصر به فرد یک سنت فرهنگی، نمونۀ برجستۀ آثار مهندسی، معماری و تکنولوژیک از مرحلۀ مهمی از تاریخ بشری، پیوند مستقیم یا محسوس با سنت‌های زنده و اندیشه‌ها یا باورها و آثار هنری و ادبی با اهمیت جهانی.
به گفته یونسکو، باغ‌های ایرانی با شرایط مختلف جوّی سازگاری دارند و بافت و ساختار آنها به دوران کوروش بزرگ برمی‌گردد. این باغ‌ها عبارت از چهار بخش هستند که ملهم از چهار آخشیج یا عنصر زرتشتی است.
این باغ‌ها که در دوره‌های مختلف تاریخی، از سدۀ ششم پیش از میلاد بدین سو ساخته شده‌اند، همچنین شامل دیوار و ساختمان‌ها و کوشکها و سامانه‌های پیشرفتۀ آبیاری می‌شوند.
یونسکو می گوید که باغ ایرانی بر هنر طراحی باغ از هندوستان گرفته تا اسپانیا تأثیر گذاشته‌است.
به این مناسبت دو گزارش جدیدآنلاین را که آبان‌ماه سال ۱۳۸۸ منتشر شده بود و به موضوع باغ ایرانی اختصاص داشت، در این صفحه مشاهده می‌کنید.

چهرۀ باغ ایرانی
تا چند دهه پیش، باغ در ادامۀ معماری یا به عنوان گونه‌ای از آن تفسیر می‌شد. اما امروزه به عنوان اثری قایم به ذات که نقشی به‌سزا در شکل دادن به محیط طبیعی دارد، طرف توجه قرار گرفته‌ است.
نسرین فقیه، هنرشناس و نویسنده مقالۀ "چهارباغ؛ مثال ازلی باغ‌های بزرگ تمدن اسلامی" در این باره می‌گوید: "باغ‌ها را از زوایای گوناگون می‌توان نگریست و تفسیر کرد. از انتخاب چشم‌اندازی که مسلط بر شهر باشد، تا میل به حفاظت خویش در برابر خصومت طبیعت بیرونی. از هندسۀ ثابت طرح باغ گرفته تا طرح فرّار و شکننده معماری کوشک‌ها. از کاشتن منظم درختان تا شکفتگی بوته‌های پر از گل در زیر آنها. اینها همه ما را وا می‌دارند تا هر باغی را، هم به عنوان جایگاه عملکردهای معین و جلوه‌گاه نمادها و عواطف ببینیم و هم به آن به چشم فضای اندیشه بنگریم."
آرتور پوپ، نویسنده کتاب "معماری ایران" نیز معتقد است: "باغ ایرانی نه تنها جای امن و آسایش، که در عین حال جایی است برای تأمل و تحقیق. جایی که روح خستۀ آدمی می‌تواند تازه شود و آرامش یابد و منظره‌های تازه‌ای بر او مکشوف گردد."
از همین رو آرمان باغ ایرانی در همۀ هنرها نفوذ کرده و می‌توان پیوند گسترده‌ای را میان باغ و معماری، باغ و موسیقی، باغ و نگارگری و باغ و شعر ملاحظه کرد. به تعبیر ایرج افشار، پژوهشگر تاریخ، باغ دو کاربرد اصلی دارد: معاشقه و مشاعره.
همان تصویر بهشت که در باغ ایرانی شکل گرفته، در شعر فارسی سروده و در فرش ایرانی بافته شده ‌است. بسیاری از فرش‌ها یا طرحی از چهارباغ ایرانی را نمایش می‌دهند یا یکی از اجزای آن مثل درخت و گلدان را تصویر می‌کنند.
کاشی‌ها نیز چنین‌اند و با مفهوم باغ در هم آمیخته‌اند. نقش و نگار کاشی‌ها، گاه برداشتی از باغ‌های زمینی است و گاه با رنگ‌ها و نقش‌های انتزاعی (همچون ختایی و اسلیمی) به نمادی از بهشت تبدیل می‌شود.
بدین سان، از زمان‌های کهن، باغ حضوری پررنگ در زندگی ایرانیان داشته ‌است. شهرهای ایران - حتا شهرهای کویری - هرکدام باغ‌های مفصلی داشتند و در جاهایی مانند اصفهان، شیراز و تا حدودی تهران عهد قاجار، از پیوند باغ های کوچک "باغ-شهر" به وجود آمده بود. بی‌شک نمی‌توان تأثیر این باغ‌ها و باغ-شهرها را در آرامش روحی و پالودگی ذهنی عنصر ایرانی نادیده گرفت.
امروزه از باغ‌های ایرانی که وصفشان در انبوهی از کتاب‌های تاریخی و سفرنامۀ سیاحان خارجی آمده، چیز زیادی برجای نمانده‌ است. گرچه پاره‌ای باغ‌های معروف، کمابیش از گزند زمانه برکنار مانده‌اند، اما تعداد به مراتب بیشتری از میان رفته‌اند.
نیز، مفهوم باغ - شهر در توسعۀ لگام گسیختۀ شهرها رنگ ‌باخته و آخرین جلوه‌هایش - که شمیران تا همین دو سه دهه پیش از آن جمله بود - به خاطره‌ها پیوسته ‌است. اما حادثۀ بدتر زمانی رخ داد که مفهوم باغ ایرانی از برنامه‌ریزی‌های شهری حذف شد و الگوهای غربی - آن هم به شکل ناقص - جایگزین گشت.
با وجود این، می‌توان رگه‌هایی از توجه به مفهوم باغ ایرانی را در آثار برخی از معماران، هنرمندان و شاعران معاصر سراغ گرفت. در حوزۀ معماری و طراحی فضا، باید از "هوشنگ سیحون" نام برد که در اغلب آثار یادمانی‌اش - خصوصاً مجموعۀ باغ آرامگاه فردوسی - از چهارباغ ایرانی الهام می‌گیرد.
در کارهای نقاشان مدرن، آثار سهراب سپهری، پیشتاز و درخور تأمل است و بسیاری از شاعران، از جمله مهدی اخوان ثالث نیز این توجه را در اشعار خود باز می‌تابانند. اینها شاید کورسوهایی باشند برای باززنده‌سازی باغ ایرانی و پیوند دوبارۀ آن با زندگی ایرانیان.

معنای باغ ایرانی
می‌گویند باغ پرتوی است از بهشت و یکی از برجسته‌ترین دستاوردهای هنری ایرانیان که از دوران هخامنشی تا امروز ادامه داشته است. دکتر سید حسین نصر، که از صاحب نظران برجسته فرهنگ و هنر اسلامی است نیز درباره معنای باغ ایرانی در "کتاب باغ ایرانی؛ حکمت کهن، منظر جدید" نوشته‌ای دلنشین دارد که در این صفحه شما را به بازخوانی چکیده آن دعوت می‌کنیم:
"از آغاز، ایرانیان باغ را یک تجلی زمینی از یک حقیقت معنوی می‌دیدند: ظل و انعکاس عالم مینویی در این گیتی. به همین جهت طرح باغ و صورت هنری آن ارتباط با علوم جهان‌شناسی و حکمت داشت و تجربۀ باغ محدود به عالم محسوس نبود. بلکه تا حدی حقیقت عالم بالا و تجربۀ مستقیم آن را برای آنان که بصیرت و استعداد معنوی داشتند، امکان‌پذیر می‌ساخت و به همین جهت نوعی هنر مقدس بود.
کلمۀ پردیس هم در غرب به صورت "پارادیس" نام بهشت شناخته شد و هم در قرآن کریم و زبان عربی به واژه "فردوس" تبدیل شد.
این نه بدان معنا بود که بهشت چیزی جز خاطرۀ باغ‌های زیبای این جهانی در اذهان و خیال مردمان قدیم نیست. (چنان که مادیگرایان معتقدند) بلکه برعکس، به این معناست که پردیس این جهانی در ایران همواره به صورت سایه و ظل فردوس برین شناخته می‌شد.
با توجه به این حقیقت است که باید به شعر شاعر شبه قارۀ هند درباره یکی از زیباترین باغ‌های گورکانی که از روی نمونۀ باغ‌های ایرانی ساخته شده‌است، یعنی باغ "شالیمار" توجه کرد که می‌فرماید:

اگر فردوس بر روی زمین است
همین است و همین است و همین است


در تمام تمدن‌های سنتی نه تنها هنر با اصول معنوی و حِکَمی سر و کار دارد، بلکه هنرهای گوناگون به علت مرتبط بودن به اصول مشترک با یکدیگر رابطۀ نزدیک دارند."

به نقل از: جدید آنلاین


behnam5555 08-16-2011 09:19 AM

از واچار تا بازار
"بازار اصفهان حیرت انگیزترین نمونه عظمت در بزرگداشت بازرگانی است که تمام جهان می تواند به آن بنازد و بورس‌های ما در مقابل این بازارهای معروف ساختمان‌های پراکنده‌ای بیش نیستند."(۱)
این سخنی است از فریر، بازرگان اروپایی در سده هفدهم میلادی. شبیه این سخنان را مارکوپولوی ونیزی، ابن بطوطه مراکشی، شاردن فرانسوی و انبوه سیاحان اروپایی درباره بازارهای ایران نوشته‌اند و گواهی داده‌‌اند که بازار ایرانی، چیزی است فراتر از جایگاه خرید و فروش. جایگاهی که اگر کسی بدان وارد می شد، می‌توانست بی‌نیاز از جهان بیرون، روزها و هفته‌ها و ماهها و بلکه سال‌ها در آن زندگی کند!
در بازار ایرانی همه چیز فراهم بود: از انبوه دکان‌هایی که همه جور کالایی را عرضه می‌داشتند تا مسجد، مدرسه، تکیه، حمام، قهوه‌خانه، زورخانه و غیره.
برای نمونه، بازار تهران در عصر قاجار علاوه بر بخش تجاری، یک بخش مسکونی‌ هم داشت که دارای ۲۶۲۵ باب خانه، ۲۳۳۳ دکان، ۲۷ حمام، ۲۰ مسجد و مدرسه، ۱۴ تکیه، ۲۶ کاروانسرا، ۸ باغ و ۱ کلیسا بود.(۲) همچنین بیش از ۳۶ هزار نفر از مردم شهر در محله بازار زندگی‌ می‌کردند و این محله به تناوب ۱۶ تا ۲۰ درصد جمعیت پایتخت را در خود جای می‌داد.(۳)
نمونه دیگر بازار تبریز است که امروزه با وجود خرابی‌ها و خرابکاری‌های دهه‌های گذشته، یک کیلومتر مربع وسعت دارد و دارای ۱۶ راسته، ۱۴ دالان، ۲۰ تیمچه، ۲۵ سرا، ۷ چهارسوق، هشت هزار دکان، ۱۴ مسجد و تعدادی مدرسه و حمام و زورخانه است.(۴)
چه چیزی این موقعیت بی‌بدیل را برای بازار فراهم می‌آورد؟ پاسخ را می‌توان از معنای واژه بازار بدست آورد. برخلاف تصور رایج، بازار در اصل به معنای جایگاه داد و ستد نیست، بلکه در زبان پهلوی به صورت "واچار" به معنای محل اجتماع به کار رفته است. (۵)
اگرچه موقعیت جغرافیایی ایران به عنوان پل اتصال شرق و غرب، موجب رونق تجارت در این سرزمین می‌شد و به نوبه خود رونق بازارها را به همراه می‌آورد اما گویی انتظار مردم از بازار بیش از این بود. در شهرهای قدیم ایران، فضای بازار علاوه بر جایگاه دادوستد، مهم‌ترین شاهراه ارتباطی شهر به‌شمار می‌آمد و برخی از مهم‌ترین عناصر شهری مانند مسجد جامع، مدارس علمیه، حمامها، تکیه‌ها، خانقاهها و سایر تأسیسات و فضاهای مهم شهری در بازار جای گرفته بودند. همچنین بازار در امتداد خود با مراکز اداری و حکومتی ارتباط داشت. از این‌رو به عنوان مهم‌ترین محور فضای شهری، بین مراکز سه‌گانه مذهبی، اقتصادی و سیاسی پیوند برقرار می‌کرد. (۶)
بازار در غیاب خیابان‌ها که محصول دوره جدید هستند، ستون فقرات ارتباطی شهر بود. معمولا از یک دروازه آغاز می شد و با پیمودن سرتاسر شهر به دروازه‌ای دیگر می‌رسید. بنابراین جدا از این که مردم با امر بازرگانی نسبتی داشتند یا نه، ناگزیر بودند که گاه تا روزی چند بار از بازار عبور کنند؛ خواه برای رفتن به مسجد و مدرسه و حمام و خواه برای رسیدن از محله‌ای به محله دیگر.
بازار قلب شهر و بزرگ‌ترین حوزه عمومی بود. اخبار و اطلاعات در آن دهان به دهان می‌چرخید و چون در تقاطع مذهب، اقتصاد و سیاست قرار گرفته بود، نقش‌آفرینی سیاسی‌اش می‌توانست به مراتب بیش از تحرک اقتصادی‌اش باشد.
برای نمونه، در جنبش مشروطه ایران، بازار تهران نقطه آغاز حرکت‌های اعتراضی بود و پس از آن نیز – به جز بست نشینی در سفارت انگلستان – تقریبا همه رخدادهای سرنوشت‌ساز مشروطیت در بازار چهره بست.(۷) زیرا در بازار همه طبقات و نیروهای منشأ اثر حضور داشتند؛ از انبوه کسبه و اصناف و پیشه‌وران و تجار گرفته تا شخص شاه که مالک ۵/۷ درصد دکان‌های بازار تهران بود (۸) و نیز مجتهدان و روحانیانی که به سبب وجود مساجد و مدارس علمیه و امام‌زاده‌ها و تجارتخانه‌های وقفی، و نیز درآمدی که ازبازاریان به عنوان خمس و سهم امام به آن ها می رسید، حضور چشمگیری در بازار داشتند.
این نقش‌آفرینی و اثرگذاری در رخدادهای سال‌های آتی مانند جنبش ملی شدن صنعت نفت و انقلاب سال ۵۷ نیز - اگرنه به اندازه جنبش مشروطه- ادامه یافت اما روشن است که با تحولات سده اخیر، بازار در حوزه عمومی رقبای تازه ای یافته است و دیگر نه آن جایگاه بی‌بدیل را در کالبد شهرها دارد و نه بزرگ‌ترین حوزه عمومی به شمار می‌رود.
امروزه بازارهای ایرانی بیش‌تر جایگاه داد و ستد هستند و اگر از بازار مرکزی تهران و تا حدودی بازار تبریز بگذریم، بازارهای قدیمی شهرهای دیگر مانند اصفهان، شیراز، یزد و کرمان غالبا جنبه محلی و گردشگری دارند.

پی‌نوشت:
۱-به نقل از سیوری، راجر: ایران عصر صفوی، ترجمه احمد صبا، تهران، ۱۳۶۳، ص۱۴۸
۲-آمار دارالخلافه تهران، به کوشش سیروس سعدوندیان و منصوره اتحادیه، تهران، ۱۳۶۸ ، ص۵۰۶، ۵۵۰
۳-نک: همان، آمار سال‌های ۱۲۶۹، ۱۲۸۶ و ۱۳۲۰ق
۴-اسماعیلی سنگری، حسین و عمرانی، بهروز: تاریخ و معماری بازار تبریز، تبریز، ۱۳۸۷، ص۴۵
۵-لغت نامه دهخدا، ذیل واژه بازار
۶-برای آگاهی بیش‌تر نک: اشرف، احمدویژگیهای تاریخی شهرنشینی در ایران، دورۀ اسلامی، نامۀ علوم اجتماعی، شم‍ ۴، و سلطان‌زاده، حسین، بازارهای ایرانی، تهران، ۱۳۸۰
۷-برای آگاهی بیش‌تر نک: ناظم‌الاسلام کرمانی، محمد: تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۶۲
۸-اتحادیه، منصوره، اینجا طهران است، تهران، ۱۳۷۷، ص۱۰۳


نقل از جدید آنلاین


behnam5555 08-16-2011 09:48 AM

چه موجوداتی در ناف شما زندگی می‌کنند؟
ناف برخی از افراد بیرون‌زده است. در بسیاری، ناف فرورفته است. اگر شما از دسته دوم هستید،‌ بدانید که ناف شما بهشتی دلپذیر برای حدود ۶۰ تا ۷۰ گونه باکتری و قارچ است که خیلی از آن‌ها مخصوص شما هستند. اگر شما جز افرادی هستید که ناف بیرون‌زده ندارید و در عوض نافی دارید که تورفته است، این خبر شاید خیلی برایتان دلچسب نباشد.

به گزارش دیسکاوری،‌ محققین دریافته‌اند که ناف‌های تورفته می‌توانند به طور متوسط خانه ۶۰ تا ۱۰۰ یا حتی بیشتر گونه باکتری،‌ مخمر و قارچ باشند. این مطالعه نشان می‌دهد که ناف شما می‌تواند بهشتی برای موجودات متنوع باشد!‌

راب دان، از دانشگاه ایالتی کارولینای شمالی، توضیح می‌دهد که در ناف افراد عادی، ‌بین ۶۰ تا ۷۰ گونه موجود ریز پیدا شده و با توجه به این که موجودات ساکن ناف شما، ‌لزوما همان موجوداتی نیستند که در ناف دوستتان زندگی می‌کنند، به طور کلی در این مطالعه ۱۴۰۰ گونه از این موجودات در ناف افراد مختلف یافت شده‌اند.

محققین در این مطالعه ناف ۳۹۱ زن و مرد را از نقاط مختلف، با سن و زمینه اخلاقی و عادات متفاوت بررسی کرده‌اند. در این میان، ‌آن‌ها به مخمرها و قار‌چ‌های جالبی رسیده‌اند.

محققین زیست‌پذیری این گونه‌ها را بررسی کرده و در حال حاضر به دنبال توالی ژنوم آن‌ها هستند. اما بررسی‌های اولیه نشان می‌دهد که ترکیب موجوداتی که در ناف هر شخص زندگی
می‌کنند،‌ برای آن فرد منحصر به فرد است.


http://www.afkarnews.ir/images/docs/...00042780-b.jpg

البته هنوز نمی‌دانند که چه عامل یا عواملی باعث تفاوت ترکیب گونه‌های موجود در ناف افراد می‌شود. به نظر نمی‌رسد که جنسیت، قومیت، سن یا حتی میزان دوش گرفتن و شستشو بر آن موثر باشد. برخی از این باکتری‌ها در افراد مشابهند، اما باکتری‌های منحصر به فرد از کجا آمده‌اند؟ شاید پاسخ این سوال به داستان زندگی هر فرد برگردد.

شاید برایتان جالب باشد بدانید برخی از این باکتری‌ها روی پوست سایر نقاط بدن شما هم زندگی می‌کنند. درست است که امروزه مردم به شستشو خیلی اهمیت می‌دهند و نمی‌خواهند هیچ باکتری روی پوستشان باقی بماند،‌ اما در واقع برخی از این باکتری‌ها،‌ خط مقدم دفاعی بدن ما محسوب می‌شوند. آن‌ها اولین سپر پوست ما در برابر آلودگی‌های بیرونی هستند و اگر آن را از روی پوست برداریم، خود را در معرض عفونت‌های پوستی قرار داده‌ایم.

احتمالا پیش از این در مورد گونه‌های متنوع تک‌سلولی‌ها که در روده‌های ما زندگی می‌کنند و خیلی هم برای ما مفید هستند شنیده‌اید.

از سوی دیگر،‌ در مطالعه دیگری،‌ الیزابت آرکای و همکارش کوین تایس از دانشگاه نوتردام به این نتیجه رسیدند که باکتری‌هایی که روی بدن انسان‌ها زندگی می‌کنند، می‌توانند روی رفتار آن ها تاثیرگذار باشد. استروئیدها و سایر مواد شیمیایی طبیعی که باعث بوی زیر بغل انسان‌ها می‌شوند را در نظر بگیرید. همه این مواد محصول متابولیسم باکتری‌ها هستند و می‌توانند روی تعاملی که ما با دیگران داریم اثر بگذارند.

برای مثال متابولیسم تستوسترون توسط باکتری‌های کورینه، بویی شبیه به بوی ادرار تولید می‌کند، در حالی که باکتری‌های که عرق را متابولیزه می‌کنند،‌ بویی شبیه به بوی پیاز تولید می‌کنند. در مجموع، باکتری‌های زیر بغل هر فرد،‌ بویی را تولید می‌کنند که به آن فرد مربوط است و حتی دیگران از روی آن بو، می‌توانند وی را تشخیص دهند. مادران تنها از بوی عرق نوزادان،‌ می‌توانند بدون هیچ مشکلی فرزند خود را پیدا کنند.

با این همه، باکتری‌ها هنوز برای ما شناخته‌شده نیستند. دان می‌گوید: «آن‌ها از مادر، ‌فرزند، همسر و حتی حیوانات خانگی ما به ما نزدیک‌تر هستند. شما در لایه‌ای از یک زندگی ناشناخته زندگی می‌کنید. این لایه به نفع شما و البته به ضرر شما کارهایی را انجام می‌دهد. فکر نمی‌کنید که باید در مورد لایه زنده‌ای که روی شما زندگی می‌کند بیشتر بدانید؟»

behnam5555 08-16-2011 10:03 AM

جواهرات و قطعات موجود در خزانه جواهرات ملی

جواهرات و قطعات موجود در خزانه جواهرات ملی در قالب 36 گنجه دسته بندی شده‌اند. محتویات این گنجه‌ها بسیار متنوع بوده و بطور عمده شامل انواع زیورآلات تزئینی، انواع تاج و نیمتاج، انواع جقه (پیش‌کلاه)، گلدان، سرپوش‌های غذا، قلیان، آینه، تنگ‌های مینا، شمعدان، فیروزه، شمشیر، خنجر، سپر، ساعت، قلمدان، انفیه‌دان، اشیای آراسته به یاقوت و لعل، تفنگ، عصا، مدال، تخت، سنجاق و گل سینه، مروارید و... است.

در زیر برخی قطعات معروف به همراه تصویر و شرح مختصر آنها آورده شده است.


الماس معروف به دریای نور

شاید این الماس در میان جواهرات ملی ایران، مقام اول را دارا باشد. این الماس معروف و الماس کوه نور، ظاهراً به علت قرابت نام، پیوسته یک زوج به شمار می‌آمده اند، در حالی که از نظر تراش و رنگ هیچ وجه مشترکی با یکدیگر ندارند. هر دو گوهر از آن نادر شاه بود، اما الماس کوه نور، بعد از مرگ نادر شاه، توسط احمدشاه درانی به افغانستان برده شد. بعداز احمدشاه، به شاه شجاع منتقل شد و پس از شکست شاه شجاع به دست سردار هندی، ملقب به شیر پنجاب، الماس مزبور به تصرف سردار نامبرده درآمد. این گوهرها بعدها به دست کمپانی هند شرقی افتاد و بدان وسیله به دربار انگلستان راه جست و به ملکه ویکتوریا هدیه گردید. هم اکنون نیز این گوهر در تاج ملکه الیزابت، مادر ملکه فعلی انگلستان، نصب است.
الماس دریای نور، پس از قتل نادرشاه، به نوه او شاهرخ میرزا رسید، سپس به دست امیرعلم خان خزیمه و بعداً به دست لطفعلی خان زند افتاد. هنگامیکه لطفعلی خان به دست آقا محمدخان قاجار شکست خورد، گوهر مذبور به گنجینه جواهرات قاجار منتقل گشت.
ناصرالدین شاه معتقد بود این گوهر یکی از گوهرهای تاج کوروش بوده است و خود او بسیار به این گوهر گرانبها علاقه داشت و زمانی آن را به کلاه و گاهی به سینه خود نصب می کرد و حتی تولیت دریای نور را منصبی مخصوص قرار داد و این افتخار مهم را به اعیان و بزرگان کشور محول می داشت.
دریای نور بعدها داخل موزه دولتی گردید و اینک زینت بخش خزانه جواهرات ملی است. وزن دریای نور 182 قیراط است و رنگ آن صورتی است که کمیاب‌ترین رنگ الماس است.
در سال 1344، هنگام بررسی جواهرات ملی توسط دانشمندان کانادایی، درباره این گوهر نکته بسیار جالب توجهی کشف شد:
تاورنیه، سیاحتگر و جواهرشناس معروف فرانسوی، در کتاب خود از الماس صورتی رنگ به وزن 242 قیراط سخن می گوید و اشاره می کند در سال 1642 میلادی آن را در شرق دیده است و نقشه و اندازه های آن را نیز در کتاب شرح می دهد و آن را Grand Table Diamante ( الماس یا لوح بزرگ ) می نامد. رنگ و شکل این الماس توجه دانشمندان کانادایی را جلب کرد و ایشان معتقدند الماس دریای نور و نورالعین در اصل یک قطعه الماس بوده و بعداً آنرا به دو تکه قسمت نموده اند که تکه بزرگ آن دریای نور نام گرفته و تکه کوچک آن که به وزن 60 قیراط است، نورالعین نامیده شده و در حال حاضر در وسط نیم تاج شماره 2 گنجه 26 قرار دارد.

کوه نور

زوج الماس معروف دریای نور است و هر دو از قدیمی‌ترین جواهرات شناخته شده در جهان هستند.این سنگ قیمتی از ناحیه قلعه باستانی گلکنده در نزدیکی حیدرآباد در ایالت آندرا پرادش در کشور هند در سال ۱۶۵۶ میلادی بدست آمد. این الماس توسط میرزا محمد میر جمله وزیر مشهور ایرانی عبدالله قطب شاه به شاه جهان پادشاه گورکانی هند تقدیم شد و در آنجا ماند و در سال ۱۷۳۸ میلادی به دست نادر شاه رسید. کوه نور پس از مرگ نادر توسط احمدشاه درانی به افغانستان منتقل و سپس به شاه شجاع رسید. پس از شکست شاه شجاع از سردار هندی ملقب به شیر پنجاب، الماس مزبور توسط سردار نامبرده به هند عودت شد و بعدها به دست کمپانی هند شرقی بریتانیا افتاد. در سال ۱۸۷۷ رسما اعلام شد این الماس در اختیار ملکه ویکتوریا امپراتور بریتانیا در دوران استعمار بریتانیا بر هند است و اینک بر تارک تاج سلطنتی بریتانیا می‌درخشد.

تاج پهلوی

تاج مورد استفاده رضاخان و محمدرضا پهلوی. این تاج از طلا و نقره ساخته شده و آراسته به الماس های برلیان بسیار اعلاء، تخمه های درشت زمرد، یاقوت کبود ومروارید است. کلاه تاج ابره مخمل قرمز است و در قبه آن که تخمه زمرد خیاره در چنگ نشانده، قرار دارد.
تاج، در چهار طرف، دارای چهار کنگره پله پله به شکل تاج های شاهنشاهان ساسانی است که در وسط و زیر کنگره پیشین آن، خورشیدی زرین با شعاع های الماس نشان و تخمه الماس زرد درشت نصب شده است و در پشت همین کنگره، جقه پایه دار اسلیمی و در پشت آن پر قو قرار دارد.
شمار گوهرهای نشانده شده بر تاج چنین است: 3380 قطعه الماس به وزن 1144 قیراط، 5 قطعه زمرد به وزن 199 قیراط و 2 آنه، 2 قطعه یاقوت کبود به وزن 19 قیراط و 368 حبه مروارید غلطان جور. وزن تاج از زر و گوهر و مخمل، با هم، 444 مثقال، یعنی در حدود دو کیلو و هشتاد گرم است.
تاجی که قبلاً در تاجگذاری های دوران قاجار، به کار می رفت، تاج کیانی بود، ولی رضاخان پهلوی مایل نبود در تاجگذاری خود از آن استفاده کند. از این روی، در سال 1304 خورشیدی، گروهی از جواهرسازان ایرانی، زیرنظر سراج الدین جواهری، جواهرساز معروف قفقازی و جواهرساز امیر بخارا که از روسیه به ایران مهاجرت کرده بود از گوهرهای منتخب، تاج مزبور را ساختند و رضاخان و محمدرضا پهلوی، برای تاجگذاری های خود از آن استفاده کرده اند.

جقه نادری

جقه نادری، آراسته به الماس و زمرد، که در وسط آن یک تخمه زمرد دامله درشت خوشرنگ نصب شده است. در زیر جقه، سه آویز زمرد خوشرنگ امرودی آویخته شده است. قسمت بالای جقه، هفت شقه است و در دو طرف شقه ها نیز دو ریسه و برگ و گل الماس نشان ساخته اند و از نوک شقه های جقه، دو آویز زمرد بسیار اعلای سعیدی امرودی آویخته شده است. در بالای تخمه وسط، هلال الماس نشان و در پایین، در دو سو، شبیه درفش، طبل، لوله توپ و سرنیزه روی زه زین نصب شده است. پارچه درفش به سه ردیف یاقوت، الماس و زمرد کمرنگ تقسیم شده است. تمام جقه، آراسته به الماس های فلامک خوش آب و درشت و ریز است. رضاخان پهلوی، از جقه مزبور گاهی استفاده می کرد. وزن جقه 33 مثقال و 16 نخود است.
( ساخت ایران، سده 12 ﻫ. ق. )

تاج کیانی

تاج فتحعلی شاه، معروف به تاج کیانی، که آراسته به الماس، زمرد، یاقوت و مروارید است. این تاج در زمان فتحعلی شاه ساخته شد و مورد استفاده سلاطین قاجاریه قرار گرفت.
این تاج اولین تاجی است که پس از دوران شاهنشاهی ساسانی به این صورت ساخته شده است.
( ساخت ایران، 1212 ﻫ. ق. )

کره جواهرنشان

این کره در سال 1291 هجری قمری، به دستور ناصرالدین شاه، توسط گروهی از جواهرسازان ایرانی به سرپرستی ابراهیم مسیحی از جواهرات پیاده ای که در خزانه موجود بود، ساخته شد. وزن خالص طلای به کار رفته در این کره 34 کیلوگرم و وزن جواهرات آن 3656 گرم است. تعداد کل جواهراتی که در روی کره نصب شده، بالغ بر 51366 قطعه است. پیدا کردن کشورهای مختلف در میان برق سنگهای گوهرها کار مشکلی است، زیرا به نظر می آید مهارت سازنده آن در جواهر سازی، بیش از نقشه کشی بوده است. دریاهای روی کره به وسیله زمرد و خشکی ها به وسیله یاقوت نشان داده شده است. آسیای جنوب شرقی، ایران و انگلستان با الماس، هندوستان با یاقوت روشن و آفریقای مرکزی و جنوبی با یاقوت کبود مشخص شده است. خط استوا و سایر خطوط جغرافیایی با الماس نشان داده شده است. قطر کره تقریباً دو پا (66 سانتیمتر) است و روی پایه ای که تماماً از طلای آراسته به جواهرات است، قرار دارد.

تخت طاووس (تخت خورشید)

به فرمان فتحعلی شاه در سال 1216 هجری قمری، تختی عظیم و مجلل به مباشرت نظام الدوله محمدحسین خان صدر اصفهانی فرمانفرمای اصفهان با جواهر و طلای موجود در خزانه ساخته شد و به مناسبت نقش خورشید مرصعی که در صدر تخت تعبیه شده است به نام تخت خورشید معروف گردید.
تخت خورشید سالها به همان نام نامیده می شد تا اینکه فتحعلی شاه با طاووس تاج الدوله ازدواج نمود. از همان زمان به مناسبت نام او، تخت به نام طاووس مشهور شد. بعضی از ایرانیان می پنداشتند که تخت مذکور همان "تخت طاووس" هند است و با مقایسه و توصیفی که تاورنیه از تخت طاووس کرده و آنچه خود از تخت طاووس موجود دیده و استنباط کرده به این نتیجه رسیده که ادعای مدعیان باطل است و برای اطمینان و تأیید نظر خود با ناصرالدین شاه مذاکره و از ایشان استفسار کرده و مطمئن شده است تخت طاووس به امر فتحعلی شاه ساخته شده و به نام همسر او طاووس خانم، تخت طاووس نامیده شده است. پس از درگذشت فتحعلیشاه، سالها بعد ناصرالدین شاه که در ضبط و ربط جواهر و نفایس سلطنتی، عنایت خاص داشت دستور داد تا تخت یاد شده را تعمیر کرده و تغییراتی جزئی در شکل ظاهر آن دادند از جمله اشعاری که مضمون آنها کیفیت تعمیر تخت به امر ناصرالدین شاه است، در کتیبه اطراف تخت به خط نستعلیق خوش در مصراعهای مجزا از یکدیگر روی زمینه زر، به مینای لاجوردی نگاشته شده است. این مصراع ها فعلاً مرتب و دنبال یکدیگر نصب شده است و پیداست که در تعمیر بعدی آنها در جای خود نشانده‌‌اند. تخت مذکور تا سال 1360 در تالار کاخ گلستان نگهداری می گردید. در تاریخ 17/6/1360 به خزانه جواهرات بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران انتقال یافت تا همواره با توجه به تجانس این تخت با جواهرات موجود در خزانه (موضوع قانون سال 1316 شمسی) نگهداری شود.

منبع: بانک مرکزی ایران - ویکی پدیا

behnam5555 08-16-2011 10:51 AM

3 زن بد ذات و توطئه گر تاریخ ایران


تاریخ ایران پر از زنانی است که فداکارانه برای پیشرفت و تعالی کشور تلاش کرده اند و با وجود مشکلات فراوان و بدون هیچ گونه چشمداشتی کوشیده اند تا میهنشان سرفراز و آباد باشد با این وجود در بین زنان تاثیر گذار تاریخ چهره هایی هم مشاهده می شود که زیان های جبران ناپذیری را به بار آوردند.



مهد علیا مقتدر و توطئه گر



http://banki.ir/images/stories/oli.jpg


در سال ۱۲۲۰ هجری (۱۸۰۵ پس از زایش مسیح) دختری در خانواده امیر محمد قاسم خان قاجار و بیگم خانم دختر فتحعلیشاه به دنیا آمد که او را ملک جهان نام نهادند. جهان خانم نوه فتحعلیشاه، زن محمد شاه سومین پادشاه از سلسله قاجار، مادر ناصرالدین شاه، و مادر زن امیر کبیر صدر اعظم ایران بود. جهان خانم به چند عنوان آراسته بود، او را مهد علیا می‌خواندند. این عنوانی بود که نخستین بار به همسر سلطان محمد خدابنده داده شد.
فریدون آدمیت درباره خوی و منش او چنین می‌نویسد:
«جهان خانم…بسیار باهوش بود، جاه طلب و تجمل دوست، و از زیبائی بی‌بهره، خط و ربطی داشت، و به شیوه چلیپا خوب می‌نوشت. به علاوه در فن مکر زنانه استاد بی‌بدیل بود. منش او را قدرت پرستی و جنون جنسی می‌ساخت. زندگی او پرورده آن دو عنصر بود»

مهد علیا در شانزده سالگی با پسر دائی خود به نام محمد میرزا که چهارده ساله بود پیوند زناشوئی بست و از این پیوند ناصرالدین میرزا (شاه ایران) و ملک زاده خانم (همسر امیر کبیر) به دنیا آمدند.
او در تمام عزل و نصب های در بار نظارت داشت و در شیوه اداره امور کشور دخالت می کرد.
امیر کبیر از نفوذ و سلطه گری این زن جلوگیری کرده و تلاش می کرد از دخالت او در امور مملکتی جلوگیری کند. او هم که به هیچ عنوان حاضر به از دست دادن قدرت نبود بر علیه امیر کبیر شورید و با حیله گری فرمان قتل او را از ناصر الدین شاه گرفت.


تاج الملوک آیرملو(ملکه مادر)


http://banki.ir/images/stories/oli1.jpg


تاج الملوک ایرملو در سال ۱۲۹۵ش به عقد رضاخان میرپنج درآمد. در آن هنگام رضاخان چهل سال و تاج الملوک ۲۵ سال داشت.
تاج الملوک در دوران سلطنت رضاشاه یک بانوی درباری و ملکه ایران بود و به هیچ وجه اجازه ورود در مسائل سیاسی را نداشت و تنها در امور مالی فعالیت می کرد.
تاج الملوک از طرفداران ترویج فرهنگ غربی در دربار ایران بود. این طرفداری به ویژه، پس از سفر او در سال ۱۳۱۲ به آلمان، سویس و فرانسه به جهت دیدار محمدرضا افزون گشت. وی در بازگشت میهمانی های پر خرج به شیوهٔ اروپایی در ایران باب کرد. در ابتدا میهمانی ها شامل زنان و شاهزادگان دربار می شد اما پس از کشف حجاب که خود تاج الملوک نقش اساسی در آن ایفا نمود، این میهمانیها مانند دربار اروپایی به صورت مختلط تشکیل می گشت. وی در عروسی های پسر و دختران خود و همچنین در شکست و جدایی آنان نقش بسزایی داشت به ویژه در مورد پسرش محمدرضا پهلوی حرف اول را می زد.

پس از شهریور ۱۳۲۰ و خروج رضاشاه از ایران به ” ملکه مادر “ مشهور گشت و نامه های ملتمسانه رضاشاه به وی مبنی بر بزرگ فامیل بودن و حفظ خاندان پهلوی بر قدرت و اعتبار او افزود. او از ۱۳۲۰ش در امور سیاسی نیز دخالت نمود و با بزرگانی چون قوام، بیات، و ساعد آشنایی و رفت و آمد پیدا کرد، به طوری که پاره ای از تقاضاهای وی پذیرفته می شد. تاج الملوک پس از فوت رضاشاه به عقد شخصی به نام غلامحسین صاحبدیوانی درآمد. صاحب دیوانی از مالکان شیراز بود و خواستار نمایندگی مجلس، پس از نفوذ همسر استفاده کرد و به خواهش تاج الملوک در دوره حکومت قوام نام او از صندوق فسا بیرون آمد و به وکالت مجلس رسید.
اما عمر روابط حسنه او با ملکه نیز چندی نپایید و تدریجاً بین آن دو جدایی افتاد. ملکه مادر در امور سیاسی خود گاه با کمک شمس به فعالیت می پرداخت و گاه با کمک اشرف. به عنوان مثال انتصاب هژیر به وزارت دربار از اقدامات او و شمس بود. بعدها در عصر حکومت دکتر مصدق ملکه مادر از مخالفین سرسخت او شد و با اشرف پهلوی به تشکیل جناح مخالفین درباری پرداخت. او با عده ای از مخالفین مصدق در مجلس ارتباط داشت و یکی از قطبهای مهم فشار علیه مصدق به حساب می آمد. از جمله افرادی که جزو یاران ملکه مادر به حساب می آمدند جمال امامی، محمدعلی نصرتیان، محمدعلی شوشتری، منوچهر تیمورتاش و مهدی پیراسته بودند. شدت این اقدامات به حدی بود که به دستور دکتر مصدق ملکه مادر و دخترش اشرف از ایران تبعید گشتند.
پس از کودتای ۱۳۳۲ ملکه زندگانی جدید خود را در رفاه کامل شروع کرد و این بار علاوه بر دخالت در امور زندگی فرزندان خویش، به معاملات و سرمایه گذاریهای داخلی و خارجی پرداخت و ظرف مدت کوتاهی یکی از سرمایه داران بزرگ ایران گشت. او مدت ۳۵ سال با قدرت کامل در دربار پهلوی زندگی کرد و در زمان انقلاب ۱۳۵۷ به کاخ خود در امریکا فرار نمود و همراه فرزندش شمس در آنجا ساکن شد. اندکی بعد به بیماری مبتلا شد و چندی در بیمارستان بستری گشت. و بالاخره در ناباوری اخراج و فوت فرزندش محمدرضاشاه در یکی از بیمارستانهای امریکا در حالی که در تنهایی کامل بسر می برد بدرود حیات گفت.



اشرف پهلوی



http://banki.ir/images/stories/oli4.jpg


اشرف در روز چهارم آبان ۱۲۹۸ ه- ش چند ساعت پس از تولد محمدرضا پهلوی در خانه ای واقع در کوچه ضلع شمال شرقی میدان حسن آباد تهران به دنیا آمد.
انواع قمار در دربار پهلوی به شکل یک تفریح روزمره درآمده بود. اما در دربار هیچ کس در قماربازی به پای اشرف نمی‌رسید.
ترانزیت مواد مخدر از دیگر سرگرمی های خواهر دوقلوی شاه بود که خودش می گوید به خاطر اینکه به همراه ولیعهد و پادشاه ایران به دنیا آمده بود هیچ گاه انتظار محبت ویژه از سوی خانواده نداشت و این امر بر مشکلات روحی او می افزود.
ازدواج اجباری او با محمد قوام که به دستور پدرش انجام شد در شکل گیری بی بندو باری او نیز موثر بود.




behnam5555 08-16-2011 11:01 AM

تاریخچه‌ی لباس زیر در ایران و تمدن‌های دیگر


داستانِ زیر جامه با داستانِ آدم و حوا و با شرمِ انسان از عریانی‌اش در برابر خداوند آغاز می‌شود. در کتاب مقدس در باب دوم از سِفر پیدایش می‌خوانیم:

«مار که از همه‌ی حیوانات صحرا هوشیارتر بود به حوا گفت از میوه‌ی درختی که وسط باغ است بخورَد تا چشمانش باز شود و مانند خداوند عارف نیک و بد باشد. درخت معرفت در نظر حوا خوش‌نما آمد، میوه‌اش را گرفت و خورد و به شوهر خود هم داد و او نیز از آن میوه خورد. آنگاه چشمان آنها باز شد و فهمیدند که عریان اند. پس برگ‌های انجیر به هم دوختند و سترها برای خودشان ساختند. خداوند در این لحظه آدم را صدا کرد. آدم که از عریانی‌اش شرم داشت خودش را از خداوند پنهان کرده بود. گفت: چون آواز تو را در باغ شنیدم ترسان گشتم، زیرا که عریانم. پس خودم را پنهان کردم.» (کتاب مقدس)

با این حال مردم‌شناسان اعتقاد دارند انسان نه از روی شرم، بلکه بیشتر از روی عقل برای حفظ آلت تناسلی‌اش از گزندِ نور آفتاب و سرما و باد و بوران نخستین زیرجامه را از برگ و پوست درختان و پوست حیوانات برای خود فراهم آورد و ستر عورتش کرد.
با این حال زیرجامه در آن زمان تنها پوشش انسان بود و با پیدایش تمدن، وقتی که انسان از پارچه جامه‌ای برای خود فراهم آورد، آنچه که زیرِ آن جامه می‌پوشید به زیرجامه در معنای مورد نظر ما بدل گشت.

در تمدن مصر، کاهنان و شاهزادگان و اشرافزادگان و فراعنه دو پیش‌بند نخی روی هم می‌پوشیدند تا خود را از دیگران متمایز کنند. پیش‌بند نخی که به تن نزدیک بود، ساده بود اما پیش‌بند دوم که روی این پیش‌بند ساده تن می‌کردند نقش و نگار داشت.
زنان درباری مصری هم سینه و عورت‌شان را با پارچه می‌پوشاندند و به لباس اهمیت می‌دادند و تلاش می‌کردند با لباس‌های آراسته و پیرایه‌دار خود را ممتاز جلوه دهند.
زنان یونانی به رخت زیر و بخصوص به سینه‌بند علاقه‌ی زیادی داشتند. زن یونانی با پارچه یا چرم پستان‌هایش را می‌پوشاند. این سینه‌بند که آن را استروفیوم (Strophium) می‌خواندند نخی داشت که زیر سینه گره می‌زدند تا پستان برجسته‌تر و زیباتر به نظر آید.

استاد جلال خالقی مطلق در مقاله‌ای به زیبایی کمال مطلوب در تاریخ ایران می‌پردازد و در این مقاله نشان می‌دهد که در ایران باستان زنی زیبا بود که بلندبالا و سفیدرو و پستان‌هایش برجسته باشد.
زنان در ایران باستان هم مانند زنان یونانی پستان‌هایشان را با پارچه می‌پوشاندند و با نخ گره می‌زدند تا پستان‌هایشان برجسته‌تر و زیباتر جلوه کند و به یک معنا به زیبایی کمال مطلوب نزدیک‌تر شوند.

زنان رومی رسمِ سینه‌بند را از زنان یونانی و ایرانی گرفتند و اضافه بر آن پارچه‌ای به عورت‌شان می‌بستند و این تکه پارچه را از پس و پیش آن قدر بالا می‌کشیدند تا عورت‌ و باسن‌شان پوشانده شود و سرانجام آن را با لیفه به کمر گره می‌زدند. این پوشش را سوبلیگاکولوم (Subligaculum) می‌خواندند.

این دو پوشش به بیکینی در روزگار ما شباهت داشت و وقتی که می‌خواستند ورزش کنند این دو تکه رخت زیر را عریان می‌کردند و در اوقات دیگر زیر دامن‌ می‌پوشیدند که به آن تونیکا (Tunika) می‌گفتند.

تونیکا را هم مردان و هم زنان رومی می‌پوشیدند و مهم‌ترین جامه‌ی آنان بود. تونیکا در واقع ردایی بلند بود و پیش از آن که زیرجامه باب شود، تنها همین ردا را به تن می‌کردند.
دامن ردای مردان چین‌دار بود و آن را توگا (Toga) می‌خواندند. به زودی مردان رومی هم بر گرته‌ی زیرجامه‌ی زنان زیرجامه‌ای برای خود فراهم آوردند. از آن پس بود که زیرجامه‌ی مردانه در غرب مرسوم شد.



استروفیوم، سینه‌بند زنان یونانی (عکس:flavii)

زیرجامه‌های نخی، پشمی و ابریش ایرانیان
در این زمان صنعت پارچه‌بافی در ایران رونق داشت و بافندگان ایرانی پارچه‌‌ی ابریشمی و پشمی را با بهترین نقش و نگارها و زیباترین رنگ‌‌آمیزی‌ها به چینیان و هندیان و رومیان عرضه می‌داشتند. ابریشم‌بافی و ملیله‌دوزی را که از دیگران آموخته بودند به حد کمال اعلای زیبایی در هنر و صنعت رسانده بودند. پارچه‌ی ایرانی در بازارهای کرانه‌ی فرات و در ارتاکزاتا و در بازارهای روم عرضه می‌شد.

اشراف ایرانی با لباس و مرکب و اسباب تجمل و زر و زیور خود را از دیگران ممتاز می‌کردند و زنان جامه‌های ابریشمین می‌پوشیدند.
از این رو هرچند بدبختانه از فرهنگ زیرجامه در ایران نشانه‌ی درستی در دست نیست، اما به دلیل این داد و ستدهای بازرگانی و فرهنگی که ایرانیان با غرب برقرار کرده بودند می‌توانیم تصور کنیم که زنان و مردان ایرانی زیرجامه‌های نخی، پشمی و ابریشمی می‌پوشیدند و با بهترین نقش‌ها و رنگ‌های زیبا و با ملیله‌دوزی این زیرجامه‌‌ها را می‌آراستند و اگر این گونه آراستگی‌ها در نزد توده‌ی مردم رواج نداشت، دست‌کم اشراف ایرانی از آن برخوردار بودند.

زیرجامه‌‌ها پس از اسلام
پس از زوال تمدن روم به دست بربرها و ژرمن‌ها و انشقاق امپراطوری روم به دو بخش شرقی و غربی، بربرها به لباس و مُد کاملاً بی‌اعتناء بودند. از میان فرهنگ پوشاک تنها ردای رومی یا توگا قبول عام یافت و از آن پس در غرب زیرجامه و فرهنگ زیر جامه کاملاً فراموش شد.
در زمان خلیفه‌ی دوم، وقتی اعراب در دشت نهاوند به جنگ ایرانیان رفتند، فرمانده‌ی ارتش عرب که نعمان نام داشت، نماینده‌ای به نام مغیره به نزد ایرانیان فرستاد.

در تاریخ طبری آمده است که افسران ایرانی لباس‌ و کلاه و کمربندهای زیبا به تن داشتند و در چادرهایی از پارچه‌ی استبرق به سر می‌بردند که با فرش‌های زیبا که یکی از آنها در تمام نجد و حجاز به چشم نمی‌خورد فرش شده بود.
مغیره با پیرهن بلند که عرب‌ها آن را دشداشه می‌خوانند و عبای عادی که به تن داشت، در مقابل آن مردمی که در لباس‌های فاخر و درخشان قیمتی غرق بودند ناچیز جلوه می‌تمود.

اما سرنوشت ایران از سرنوشت روم جدا نبود و همان‌گونه که بربرها امپراطوری روم را درنوردیدند، عرب‌ها هم دودمان ساسانی را برانداختند. با این حال سرنوشت ایران با سرنوشت امپراطوری اسلامی گره خورد و ایرانیان توانستند بخشی از زبان و فرهنگ خود و از جمله فرهنگ پوشاک را حفظ کنند. پوشاک زرتشتیان و روستائیان مناطق مختلف ایران بر درستی این نظر دلالت می‌کند.

مردان ایرانی پیراهن آستین کوتاه با دامن کوتاه و کمربند پهن می‌پوشیدند و زنان کوهستان‌نشین بر روی شلیته بلند و لیفه‌دار پیراهن بلند یا نیمه بلند به تن می‌کردند. شلیته را از پارچه‌ی گلدار می‌دوختند و پرچین و شکن بود و لیفه داشت و پیراهن بلند روی آن می‌افتاد.

از این رو حتی اگر به دلیل کمبود پارچه از زیرجامه صرف‌نظر می‌کردند، می‌توانیم تصور کنیم که شلیته حکم زیرجامه را داشت. در مناطق ساحلی گیلان زنان زیر شلیته شلوار مشکی می‌پوشیدند که تا ساق پا می‌رسید. این شلوار به منزله‌ی زیرجامه بود.
در عروسی ایرانی رسم بود که داماد پس از خواستگاری از عروس یک قواره چادر، یک دست پیراهن، یک تنبان، یک جفت کفش، دو جفت جوراب، دو پستان‌بند، یک زیرجامه و میوه و شیرینی بر چندین مجمع می‌نهاد و روانه‌ی خانه‌ی پدر عروس می‌کرد. این رسم نشانگر این است که فرهنگ زیرجامه از دیرباز در میان ایرانیان وجود داشت و حمله‌ی اعراب نتوانست این رسم را براندازد.


سوبلیگاکولوم (عکس:vicus)

برو که آزاد‌کرده‌ای عورت خویشی
زین‌العابدین رهنما در کتاب «زندگانی امام حسین» گزارشی تاریخی از جنگ صفین به دست می‌دهد و می‌نویسد که در این جنگ یک روز عمروعاص که بر فلسطین حکومت می‌کرد و به طمع حکومت بر مصر با معاویه همدست شده بود به میدان آمد و مبارز طلبید.
حضرت علی جلو او درآمد. عمروعاص که می‌دانست حریف حضرت علی نیست به پشت افتاد و برای این که خود را از دست علی نجات دهد عمداً پای خود را بالا برد و پیراهنش روی شکمش افتاد و عورتش نمایان شد. علی همان دم صورتش را برگرداند و گفت: لعنت خدا بر تو باد. برو که تو آزاد‌کرده‌ی عورت خویشی.
از این داستان چنین برمی‌‌آید که در آن زمان اعراب به پوشیدن همان دشداشه و عبا قناعت می‌کردند و با وجود آن که با تمدن ایرانی و بیزانس آشنا شده بودند فرهنگ پوشاک‌شان دگرگون نشده بود.

در قرون وسطی هیچکس زیرجامه نمی‌پوشید
در قرون وسطی در غرب نه مردان و نه زنان، هیچکس زیرجامه نمی‌پوشید. از قرن سیزدهم میلادی به بعد به تدریج نوعی ردای نخی در اروپا مرسوم شد که زنان و مردان زیر جامه‌هایشان به تن می‌کردند. ردای زنان بلند بود و تا قوزک پا را می‌پوشاند. ردای مردان کوتاه بود و به کمر می‌رسید.

این ردا گرم بود و باعث می‌شد که پارچه‌ی ضخیم و نامرغوب لباس‌هایی که در آن زمان مرسوم بود پوست را نیازارد. این گونه زیرجامه‌ها را شب و روز از تن جدا نمی‌کردند. روزها حکم عرق‌گیر و زیرجامه را داشت و شب‌ها به جای پیرهن خواب از آن استفاده می‌کردند.
اواخر قرون وسطی در اروپا نوعی شلوار کوتاه باب شد. برخی اشخاص متمول این شلوارک را زیر جامه‌ی خود به تن می‌کردند. به این دلیل که مردم کوچه و بازار هنگام قضای حاجت می‌توانستند آن ردای دراز را بالا بزنند و کارشان را بکنند، زیرجامه قبول عام نیافت.

از قرن هجدهم به بعد مردم به پوشاک و مد توجه بیشتری نشان دادند.
با آغاز دوره‌ی روشنگری از طریق دربارِ اسپانیا فرهنگ مُد و پوشاک در میان اشرافیت اروپا فراگیر شد. در آن زمان سینه‌ی صاف را زیبایی کمال مطلوب می‌دانستند و به این جهت زنان تلاش می‌کردند با سینه‌بند برجستگی سینه‌هایشان را بپوشانند.
با این حال کشاورزان و دیگر طبقات اجتماعی همان ردای بلند را که در قرون وسطی مرسوم بود به تن می‌کردند. برخی بازرگانان متمول چندین ردا داشتند که از آن میان برخی سوزن‌دوزی و ملیله‌دوزی بود.
از اواسط قرن هجدهم میلادی به بعد مردم به پوشاک توجه بیشتری نشان دادند و از آن زمان بود که صنعت مد به تدریج شکل گرفت.
زیرجامه به رنگ سفید بود و از کتان یا نخ تولید می‌شد. در آن زمان مردم متوسط به بهداشت‌شان بیشتر می‌رسیدند و زیرجامه را به دلایل بهداشتی به تن می‌کردند. از اواسط قرن نوزدهم به بعد زیرجامه به شکل امروزی طراحی و ابداع شد.

در سال ۱۸۷۶ میلادی ارتش پروس نوعی زیرجامه‌ی پشمی را به پوشش سربازانش افزود. از آن پس صنعت تولید زیرجامه شکوفا شد و هم‌زمان درک مردم از زیبایی هم دگرگون گشت. مردم به زیرجامه به تدریج خو گرفتند و انواع زیرجامه‌ها با طرح‌ها و نقش‌ها و رنگ‌های گوناگون به بازار آمد.
در این میان به زیرجامه‌ی زنان بیشتر توجه می‌شد و از این پوشش نمادی برای تن‌کامگی ساختند و پرداختند و به بازار آوردند، و با تأکید بر تن‌کامگی بود که بازار زیرجامه‌ی زنانه و مردانه را گسترش دادند.


زنان قاجار، پاهای‌شان را با دامن، شلوار یا شلیته می‌پوشاندند (عکس:تاریخ اقتصادی ایران به روایت اسناد)


شلیته یا تنبان
پیش از مشروطه زنان در اندرونی پیراهن بلند می‌پوشیدند که تا روی زانو می‌رسید. پیراهن از پارچه‌ی قلمکار توری، ابریشمی، کرباس، مخمل، نخ و حریر به رنگ‌های نارنجی، آبی، سبز و سفید بود. زنان پاهای‌شان را با دامن، شلوار یا شلیته می‌پوشاندند.

اگر می‌خواستند از اندرونی بیرون بروند، روی این پوشش چاقچور به تن می‌کردند که نوعی شلوار گشاد و بلند زنانه بود. در واقع تنبان نوعی زیرجامه بود که با لیفه یا بند به زیر شکم می‌بستند و اگر آن بند را می‌کشیدند تنبان از تن جدا می‌شد.
چاقچور به رنگ‌های متنوع بود و پای زنان را از گزند گرد و خاک در امان نگاه می‌داشت. زنان شهری روبند هم می‌زدند و با سگک یا قزن‌قفلی به پشت سر می‌بستند.
جنس سگک از طلا یا نقره یا برنج بود و جنس روبند از نوعی پارچه‌ی کتان بود که از موصل به ایران می‌آوردند. در سفرنامه‌ی ابراهیم بیک نویسنده گزارشی از وضع پوشش زنان پیش از مشروطیت به دست می‌دهد.

او می‌نویسد که در آن زمان زنان بی‌بند و بار شلیته می‌پوشیدند و موی سر را با چادر می‌پوشاندند اما در همان حال که جلو در خانه نشسته بودند میان پای آنان عریان بود. نویسنده‌ی سیاحتنامه‌ی ابراهیم بیک با مقایسه‌ی پوشش زنان اروپایی و ایرانی از حجاب خرده می‌گیرد و حجاب را یکی از دلایل عقب‌ماندگی ایرانیان و مانع تجدد می‌پندارد.
در زمان حکومت پهلوی به تدریج پوشش زنان و مردان غربی در ایران مرسوم شد و انواع زیرجامه‌های مردانه و زنانه به بازار آمد. زیرجامه‌ی کاپیتان و تریومف از مارک‌های معروف در آن دوره بود.

منبع: سایت زمانه

behnam5555 08-16-2011 11:47 AM

مکه از ابتدا تا حال...

http://www.rooz8.com/catch/data/a4634/1492ioo.gif

مکه در زمان حضرت آدم. سرزمینی خشک و بی آب و علف.
http://www.rooz8.com/catch/data/a4634/a4ms07.gif

حضرت ابراهیم و فرزندش اسماعیل اولین بار خانه
کعبه را بنا نهادند. با جاری شدن چشمه زمزم کم کم قبایلی جذب این ناحیه شده و در
اطراف خانه کعبه ساکن شدند.

http://www.rooz8.com/catch/data/a4634/fwlg6r.jpg

نقاشی از شهر مکه در سال ۱۷۲۱٫
http://www.rooz8.com/catch/data/a4634/23kdb1k.jpg
.http://www.rooz8.com/catch/data/a4634/jpa0jn.jpg

مکه در سال ۱۸۸۰٫
http://www.rooz8.com/catch/data/a4634/2jai8tu.gif

جاری شدن سیل در مکه در سال ۱۳۶۰ هجری.
http://www.rooz8.com/catch/data/a4634/2lj17h2.jpg

http://www.rooz8.com/catch/data/a4634/j0i88l.jpg

مکه سال ۱۹۶۰٫
http://www.rooz8.com/catch/data/a4634/14a96av.jpg

در سال ???? گروهی مسلح با ادعای مهدویت
مسجدالحرام را به تصرف خود درآوردند. که متاسفانه باعث تیر اندازی و شلیک توپ در
مسجدالحرام برای دستگیری این افراد شد.

http://www.rooz8.com/catch/data/a4634/312g521.jpg

تصویر مسجدالحرام در حال حاضر.
http://www.rooz8.com/catch/data/a4634/54je45.jpg

تصویر ماهواره ای مسجدالحرام.
http://www.rooz8.com/catch/data/a4634/35kqyh1.jpg
و این هم طرح توسعه مکه که قرار است تا سال
۲۰۱۲ آماده شود و پذیرای ۲ میلیون زائر باشد.

کعبه یک سنگ
نشانی است که ره گم نشود حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست


اکنون ساعت 10:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)