جانا تبش عشق به غایت برسید
از شوق تو کارم به شکایت برسید ارزانکه نخواهی که بنالم سحری دریاب که هنگام عنایت برسید ذ |
ذ پیدا نکردم ببخشید
در مقامات طریقت هر کجا کردیم سر عافیت را با نظر بازی فراق افتاده بود ا |
الهی و الهی و الهی
سر راهت بیات مار سیاهی اول بر مو زنه دل بر تو بستم دوم بر تو زنه که بیوفایی ب |
بنما به من که منکر حسن رخ تو کیست
تا دیده اش به گزلک غیرت برآورم ت |
توانگرا چو دل و دست کامرانت هست
بخور، ببخش، که دنیا و آخرت بردی م |
مستی به آب یک دو عنب وضع بنده نیست
من سالخورده پیر خرابات پرورم پ |
پندی اگر بشنوی ای پادشاه
در همه عالم به ازین پند نیست جز بخردمند مفرما عمل گر چه عمل کار خردمند نیست گ |
گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم ش |
شب پراکنده خسبد آنکه پدید
نبود وجه بامدادش مور گرد آورد بتابستان تا فراغت بود زمستانش ن |
نخست روز که دیدم رخ تو دل می گفت
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم خ |
اکنون ساعت 04:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)