جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
مرا به بندگی خواجه جهان انداخت |
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود |
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست |
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود |
دلم را بود از آن پیمان گسل امید یاریها به نومیدی کشید آخر همه امیدواریها |
آیی و بگذری به من و باز ننگری
ای جان من فدای تو، این نیز بگذرد |
دگر راه کدامین کاروان صبر خواهد زد که چشمش سد نگهبان در کمینگاه نظر دارد |
دشمنی کت ز دوست وا دارد
زودت از وی فرار باید کرد |
دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو قفس بر هم شکست این مرغ، خرم بوستانی کو |
وعدهای میده، اگر چه کج بود
کز بهانه در گمانی ساقیا |
اکنون ساعت 11:18 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)