نمیدهند اجازت مرا به سیر سفر
نسیم باد مصلا و آب رکناباد |
دست از طلب ندارم تا كام من برايد
يا جان رسد به جانان يا جان زتن برايد |
دلدارم گفت کان فلان زنده ز چيست
جانش چو منم عجب که بيجان چون زيست |
تا به تو تكيه كردم پشتمو خالي كردي
تو رسم دل شكستن بدجوري حالي كردي |
ياد تو ز خاطرم فراموش نشد
هرگز لبم از ذکر تو خاموش نشد |
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود |
دل برد ز من دوش به صد عشق و فسون
بشکافت و بدید پر زخون بود درون فرمود در آتشش نهادن حالی یعنی که نپخته است از آنست پر خون |
نقد عمرت ببرد غصه دنيا بگزاف
گر شب و روز در اين قصه باطل باشي |
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد |
در فراغ روي تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشين كوي سربازان و رندانم چو شمع |
اکنون ساعت 08:55 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)