مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را
لب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بویی |
یکی بانگ برزد بخواب اندرون
که لرزان شد آن خانهٔ صدستون |
نکته ها رفت و شکایت کس نکرد
جانب حرمت فرو نگذاشتیم |
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را |
آن گل که هردم در دست بادیست
گو شرم بادش از عندلیبان |
نهانی سخن کردشان آشکار
ز نیک و بد و گردش روزگار |
روی نگین را به هرکس می نماید همچو گل
ور بگویم باز پوشان باز پوشاند ز من |
نشان فریدون بگرد جهان
همی باز جست آشکار و نهان |
نصیب ماست بهشت ای خدا شناس برو
که مستحق کرامت گناهکارانند |
دوش در خیل غلامان درش میرفتم
گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی |
اکنون ساعت 10:07 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)