در شب هجران مرا پروانه ٔ وصلی فرست ورنه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع. |
عزم سبک عنان تو در جنبش آورد |
بر آب دیده ٔ رنجور هم ملامت نیست
که شوق می بستاند عنان عقل از دست . |
دلی کز عشق او سرمست گشته
به شوق وصل او خلوت نشسته |
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم . //فريدون مشيري// |
شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد |
پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
وان راز که در سر بنهفتم به در افتاد |
قتیل عشق تو شد حافظ غریب ولی
به خاک ما گذری کن که خون مات حلال |
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد |
می خواه و گل افشان کن از دهر چه می جویی
این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می گویی |
اکنون ساعت 03:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)