امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت |
گر ابر چو آب خاک را بردارد
تا حشر همه خون عزیزان بارد |
گر خدا خواهد نگفتند از بطر
پس خدا بنمودشان عجز بشر |
من مینگرم ز مبتدی تا استاد
عجز است به دست هر که از مادر زاد |
گر که یمی هست، در آخر نمیاست
گر که بنائی است، در آخر هباست |
خرده کاری به کار بنائی
نقشبندی به صورت آرائی |
بنال بلبل اگر با منت سر یاریست
که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست |
گلبن خندان به دل و جان بگفت
برگ منت هست به گلشن برآ |
چرا همیشکنی جان من ز سنگ دلی
دل ضعیف که باشد به نازکی چو زجاج |
در عاشقی نگر که رخش بوسه گاه او است
منگر بدانک زرد و ضعیف و مکرمش است |
لب تو خضر و دهان تو آب حیوان است
قد تو سرو و میان موی و بر به هیئت عاج |
که خورشید روشن ز تاج منست
زمین پایهٔ تخت عاج منست |
افسانهٔ گیتی نگفته پیداست
افسونگریش روشن و عیانست |
آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا |
آنک جان بخشد اگر بکشد رواست
نایبست و دست او دست خداست |
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله میداند خدای حال گردان غم مخور |
گربهای برجست ناگه بر دکان
بهر موشی طوطیک از بیم جان |
دکان چرا گیرم چو او بازار و دکانم بود
سلطان جانم پس چرا چون بنده جانداری کنم |
چون بحق بیدار نبود جان ما
هست بیداری چو در بندان ما |
بت بیدار پرفن را که بیداری ز بخت اوست
چنین خفته نیابیدش مگر بیدار جوییدش |
ای کاش که بخت سازگاری کردی
با جور زمانه یار یاری کردی |
ما را به دعا كاش فراموش نسازند
رندان سحر خيز كه صاحب نظرانند |
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را |
بر در یار من سحر مست و خراب میروم
جام طرب کشیدهام، زآن به شتاب میروم ساغری از می لبش دوش سؤال کردهام وقت سحر به کوی او بهر جواب میروم |
ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان
چند و چند از غم ایام جگرخون باشی |
اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد |
همیشه تن آباد با تاج و تخت
ز درد و غم آزاد و پیروز بخت |
چو کردی حلقه در گوشم، مکن آزاد و مفروشم
مکن جانا فراموشم، ز من یاد آر، دستم گیر |
همه امروز چنانیم که سر از پای ندانیم
همه تا حلق درآییم و در این حلقه نشست او |
امروز مرا در دل جز یار نمیگنجد
وز یار چنان پر شد کاغیار نمیگنجد در چشم پر آب من جز دوست نمیآید در جان خراب من جز یار نمیگنجد |
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یکدم عمر را غنیمت شمریم |
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را |
چند نصیحت کنند بیخبرانم به صبر
درد مرا ای حکیم صبر نه درمان اوست |
ای نفس خرم باد صبا
از بر یار آمدهای مرحبا |
عشق رخ یار بر من زار مگیر
بر خسته دلان رند خمار مگیر |
وه که گر من بازبینم روی یار خویش را
تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را |
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را |
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها |
شاهراه باغ جانها شرع اوست
باغ و بستانهای عالم فرع اوست |
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی |
اکنون ساعت 07:25 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)