من همان دم که وضوساختم ازچشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست |
تا به غایت ره میخانه نمیدانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد |
در چشم بامدادان ، به بهشت بر گشودن
نه چنان لطیف باشد ، که به دوست برگشایی |
یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم |
ما زبان اندر کشیدیم از حدیث خلق و روی
گر حدیثی هست با یار است و با اغیار نیست |
حامد جان باز تو باز "ت" چقدر ت میدی رفیق این همه ت کجا گیر میاد برات
تو اگر عشوه بر خسرو پرويز كنی همچو فرهاد روم از عقب كوه كنی تو مگر ماه نكورويانی تو مگر شاه نكورويانی |
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم در میان لاله و گل آشیانی داشتم |
مردمان در من و حيراني من حيرانند
من در ان كس كه ترا بيند و حيران نشود. |
دگر به دست نیاید چو من وفاداری
که ترک می ندهم عهد بی وفایی را |
آنکه رخسار ترا رنگ گل و نسرین داد
صبر و آرام تواند به من مسکین داد |
اکنون ساعت 10:06 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)