مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را
لب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بویی |
یارب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی |
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد |
روی نادیده و اوصاف تو گفتن تا کی
همه شب در غم هجرتو نخفتن تا کی |
آواز : درد فراق(عطار) جانا ز فراق تو اين محنت جان تا كي دل در غم عشق تو رسواي جهان تا كي چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو بر بوي وصال تو دل بر سر جان تا كي نامد گه آن آخر كز پرده برون آيي آن روي بدان خوبي در پرده نهان تا كي بشكن به سر زلفت اين بند گران از دل بر پاي دل مسكين اين بند گران تا كي دل بردن مشتاقان از غيرت خود تا چند خون خوردن و خاموشي زين دلشدگان تا كي گر عاشق دلداري ور سوختة ياري بي نام و نشان مي رو زين نام و نشان تا كي شجریان بزرگ اینو به زیبایی مخونه.... |
ساقی تو شراب لامکان را
آن نام و نشان بینشان را بفزا که فزایش روانی سرمست و روانه کن روان را |
جانی دارم لجوج و سرمست و فضول
وانگه یاری لطیف و بیصبر و ملول از من سوی یار من رسولست خدای وز یار بسوی من خدایست رسول |
مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
که اعتراض بر اسرار علم غیب کند کمال سر محبت ببین نه نقص گناه که هر که بیهنر افتد نظر به عیب کند |
در مستی اگر ز من گناهی آید
شاید که دلت سوی جفا نگراید. |
یارب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی |
اکنون ساعت 02:18 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)