تا شد سحاب جودش با ظل و با مطر
آمد نبات مدحش در نشو و در نما |
فربه شده است مکرمت و ایمن از گزند
تا در بهار دولت او میکند چرا |
آن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع
جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود |
در صد مصاف و معرکه گر کند گشتهام
روزی به یک صقال به جای آید این مضا |
ای عاشقان روی تو از ذره بیشتر
من کی رسم به وصل تو کز ذره کمترم |
معلوم شد مرا که هنوز اندرین جهان
مانده است یک کریم که دارد مرا وفا |
ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری |
بازآ که چشم بد ز رخت دفع میکند
ای تازه گل که دامن از این خار میکشی |
از ان شادمان شد گو پیلتن
بزرگان لشکر شدند انجمن |
باید با ن میگفتی دوست عزیز!!
نالان شود به زاری، چون دست نازکش در چشم گرد او زند انگشت گردنا |
اکنون ساعت 08:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)