يادت كه ميآيد؟ در آبشاري كه فرو ميريخت زير گلوي ماه را يك بار بوسيدم از برفهاي آتشين يكبار بوي شقايق را درو كردم. ... اين روزها خوابم پُر از گنجشكهاي رفته بر باد است. |
روی آن شیشه ی تب دار، تو را ها کردم. اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم. شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد. شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم. با سرانگشت، کشیدم به دلش عکس تورا. عکس زیبای تو را، سیر تماشا کرد.... |
رفتـــــی به روی من تو خندیدی و رفتی مرا دیوانه سنجیدی و رفتی تمام هستیم نیلوفری بود تو هستی مرا چیدی و رفتی دلم مانند یک جام پر از می تو این می را ننوشیدی و رفتی شبی با لهن گل ها شعر گفتم غزل ها را نفهمیدی و رفتی دو تای چشمهایم غرق خون بود دو گوی خون رادیدی و رفتی دل من خانه ی گلهای عشق است کنار خانه روییدی و رفتـــــــــــی...
|
[IMG]http://*****************/Files3/013af735a5b246478762.JPG[/IMG] |
كوك كن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری ، نیست دگر دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است كوك كن ساعتِ خویش ! كه مـؤذّن ، شبِ پیـش دسته گل داده به آب . . . و در آغوش سحر رفته به خواب كوك كن ساعتِ خویش ! شاطری نیست در این شهرِ بزرگ كه سحر برخیزد شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین دیر برمی خیزند كوك كن ساعتِ خویش ! كه سحر گاه كسی بقچه در زیر بغل ، راهیِ حمّامی نیست كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزی كوك كن ساعتِ خویش ! رفتگر مُرده و این كوچه دگر خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است كوك كن ساعتِ خویش ! ماكیان ها همه مستِ خوابند شهر هم . . . خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند كوك كن ساعتِ خویش ! كه در این شهر ، دگر مستی نیست كه تو وقتِ سحر ، آنگاه كه از میكده برمی گردد از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی كوك كن ساعتِ خویش ! اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر ، |
قابیل را جریمه کردیم هزار و هزار و یک بار و شعر گندم های گندیده نوشتیم حوا را گناه کار و شیطان را تبرئه کردیم و نوشتیم سیب ، سیب اسمش را گذاشتیم شعر بعد از تمدن اما هنوز آدم نشدیم و به سیب و گندم و هابیل تهمت میزنیم .. .. . شاعر ؟؟ |
من یاد گرفته ام … ” دوست داشتن دلیل نمی خواهد … “ ولی نمی دانم چرا … خیلی ها … و حتی خیلی های دیگر … می گویند : ” این روز ها … دوست داشتن دلیل می خواهد … ” و پشت یک سلام و لبخندی ساده … دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده … دنبال گودالی از تعفن می گردند … . . . دیشب … که بغض کرده بودم … باز هم به خودم قول دادم … من ” سلام “ می گویم … و “ لبخند “ می زنم … و قسم می خورم … و می دانم … “ عشق “ همین است … به همین ساده گی |
آرام و بی صدا سرک میکشم از لای در آنقدر نگاهت می کنم که سر از کاغذ برداری و خودکار بر زمین بگذاری آنقدر که لبخند را روی لبانت نظاره کنم و بی صدا تر از آمدنم بروم....:) |
اینو برا کسی نزاشتم به قول مینا جون خشگل بود ;)
پدري با پسري گفت به قهر که تو آدم نشوي جان پدر در پي تربيتت کردم سر دل فرزند از اين حرف شکست بي خبر از پدرش کرد سفر رنج بسيار کشيد و پس از آن زندگي گشت به کامش چو شکر عاقبت شوکت والايي يافت حاکم شهر شد و صاحب زر چند روزي بگذشت و پس از آن امر فرمود به احضار پدر پدرش آمده از راه دراز نزد حاکم شد و بشناخت پسر پسر از غايت خودخواهي و کبر نظر افکند به سراپاي پدر گفت گفتي که تو آدم نشوي تو کنون حشمت و جاهم بنگر پير خنديد و سرش داد تکان گفت اين نکته برون شد از در من نگفتم که تو حاکم نشوي» « گفتم آدم نشوي جان پدر جامي |
من از کدام باده مستم ؟؟؟ هم باده و هم ز باده مستم خود می منم ار چه می پرستم هم میوه تاک باغ عشقم هم حارث تاک و دار بستم یعنی که هدف زگنج پنهان من بوده ام از الست و هستم کوتاه کنم که مطلب دوست از جمله ماسوی من استم سر نسخه نامه الستم مفتاح جنان محضر عشق از روز ازل بود بدستم من طایر قدس باغ عشقم منگر که به خاکدان نشستم من وارث عشق اولینم حق است که قدر خود شکستم از اسب فتاده ام نه از اصل افلاکی ام ار چه خوار و پستم گر رفتم از این سپمج عزلت ور زین قفس شکسته رستم دستم چو قلم شکسته بادا گر دست ز دامنش گسستم چون قطره شوم فنای بحرش خود حل کنم آنچه را که بستم انسان که ندانم از سر شوق من او شده یا که او من استم چون ما و من از میانه بر خاست وز کثرت و افتراق جستم عذرم به حذر موجه آرند کاو یا خود و یا که بت پرستم از نشئه درک محضر دوست می نازده مست مستم " شاهد "به طواف وحدت خویش بر خیز و بگو که کعبه هستم محمود سراجی م.س شاهد |
اکنون ساعت 12:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)