ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست شب تار است و ره وادی ایمن در پیش آتش طور کجا موعد دیدار کجاست .. |
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما |
الا ای آهوی وحشی کجایی
مرا با توست چندین آشنایی |
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد |
دی در گزار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر |
روز ازل از کلک تو یک قطره سیاهی
بر روی مه افتاد که شد حل مسائل |
لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سینههای کباب |
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را |
ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفتهای
کت خون ما حلالتر از شیر مادر است |
تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سر بیارایی
صبا را گو که بردارد زمانی برقع از رویت |
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است |
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت |
تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای
ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی |
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت |
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب
جان عزیز خود به نوا میفرستمت |
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک رخش را زر گیر |
روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک
لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست |
تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است
همواره مرا كوي خرابات مقام است |
تو شمع انجمنی یکزبان و یکدل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش |
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها |
از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز
زانکه در روح فزایی چو لبت ماهر نیست |
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت
حالیا نیرنگ رنگی خوش بر آب انداختی |
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت |
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک
به در صومعه با بر بط و پیمانه روم |
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را |
اگر به زلف درازتودست مانرسد گناه بخت پریشان ودست کوته ماست |
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
از آن به دیرمغانم عزیز می دارند که »تشی که نمیردهمیشه دردل ماست |
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما |
افسوس که شددلبرودردیده گریان تحریرخیال خط اونقش برآب است |
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج |
جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
مرا به بندگی خواجه جهان انداخت |
ترسم که اشک بر در ما پرده در شود
وین راز سر به مهر بعالم سمر شود |
دل شکسته حافظ به خاک خواهد برد چو لاله داغ هوایی که بر جگر دارد ... |
دلم رفت و ندیدم روی دلدار
فغان از این تطاول آه از این زجر |
روزی که چرخ از گل ما کوزه ها کند
زنهار کاسه سر ما پر شراب کن |
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را |
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند |
در خانقه نگنجد اسرار عشقبازی
جام می مغانه هم با مغان توان زد |
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست |
اکنون ساعت 11:21 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)