تحصيل عشق و رندي آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم در كسب اين فضايل |
لاله ساغر گیر و نرگس مست و بر ما نام فسق
داوری دارم بسی یارب که را داور کنم |
مرا به کشتی باده در افکن ای ساقی که گفته اند نکوئی کن و در آب انداز |
ز خوف هجرم ايمن كن اگر اميد آن داري
كه از چشم بدانديشان خدايت در امان دارد |
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما |
اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي
دل بي تو به جان آمد وقت است كه باز آيي |
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور |
روشني طلعت تو ماه ندارد
پيش تو گل رونق گياه ندارد |
درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
درین سراچه بازیچه غیر عشق مباز |
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا |
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم |
میشد آن کس که جز او جان سخن کس نشناخت
من همیدیدم و از کالبدم جان میرفت |
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا |
اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن شکر ایزد که نه در پرده ی پندار بماند |
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را |
از این افیون که ساقی در می افکند
حریفان را نه سر ماند و نه دستار |
روی زر دست و آه درد آلود
عاشقان را دوای رنجوری |
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است |
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت تا باز چه اندیشه کند رأی صوابت |
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
از جان طمع بریدن آسان بود و لیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن |
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم اندام را |
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت |
ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ایمان را |
اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است
به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است |
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما |
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت |
تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت |
تو شمع انجمنی یک زبان و یکدل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش |
شیرینی آنکه خورد فزون از حد
مستوجب است تلخی صفرا را |
اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد |
دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است |
تازیان را غم احوال گرانباران نیست پارسایان مددی تا خوش وآسان بروم |
من به خدمت تو گشته منتظم
هم نام من به مدحت تو گشته جاودان |
ناصح بطعن گفت که رو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم |
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد |
در کنج دماغم مطلب جای نصیحت
کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است |
توکزسرای طبیعت نمی روی بیرون کجابه کوی طریقت گذرتوانی کرد |
اکنون ساعت 01:13 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)