پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   اشعار زیبا - اشعاری که دوستشان داریم برای تقدیم به عزیزانتان یا برای دل خودتان (http://p30city.net/showthread.php?t=1851)

آناهیتا الهه آبها 02-15-2011 06:07 PM

میزنم هر نفس از دست فراغت فریاد

آه گر ناله زارم نرساند به تو باد

چه کنم گر نکنم ناله و فریاد و فغان

کز فراق تو چنانم که بداندیش تو باد

روز و شب غصه خون میخورم و چون نخورم

چون ز دیدار تو دورم به چه باشم دلشاد

تا تو از چشم من سوخته دل دور شدی

ای بسا چشمه ی خونین که دل از دیده گشاد

از بن هر مژه صد قطره خون بیش چکید

چون بر آرد دلم از دست فراقت فریاد

حافظ دل شده مستغرق یادت شب و روز

تو از بنده دل خسته به کلی آزاد




shokofe 02-18-2011 10:22 PM


زندگی جیره مختصری است
مثل یک فنجان چای
و کنارش عشق است
مثل یک حبه قند
زندگی را با عشق نوش جان باید کرد

ساقي 02-18-2011 10:56 PM

http://p30city.net/gallery/thumb.php?id=A94C_4D5EC76E



ای درخت آشنا
شاخه های خویش را
ناگهان کجا
جا گذاشتی؟

یا به قول خواهرم فروغ
دستهای خویش را
در کدام باغچه
عاشقانه کاشتی؟

این قرارداد
تا ابد میان ما
برقرار باد:
چشمهای من به جای دستهای تو
من به دست تو
آب می دهم
تو به چشم من
آبرو بده

من به چشمهای بی قرار تو
قول می دهم
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم...



{پپوله}:53:{پپوله}


مهبا 02-19-2011 01:03 AM

آنان نمی توانند مرا بشناسند

بهتر از آنچه تو می شناسی

چشمانت که در آنها سفر میکنم

جاده ها را برایم نمایان می سازند

و معنای بکر و ناب زمین را

در چشمان توست که

تنهایی بی حدمان را در می یابیم

بیشتر از آنچه فکر می کردیم وجود داشته باشد!

آنان نمی توانند مرا

بهتر از آنچه تو می شناسی ...

بشناسند!

مهرگان 02-24-2011 09:31 PM

تقدیم به دوست خوبم
که دیگه نمیدونم کی میبینمش
با اینکه مدت آشناییمون کم بود
ولی ازش خیلی چیزا یاد گرفتم
کاش زمان به عقب برمیگشت و بیشتر قدرشو میدونستم
ولی یه درس مهم گرفتم: اینکه دیگه کسیو اینقد دوس نداشتهه باشم که اگه قرار شد نبینمش اینطوری حالم بد بشه...
امیدوارم هر جا هست
موفق باشه


همه می پرسند :
چیست در زمزمه ی مبهم آب ؟
چیست در همهمه ی دلکش برگ؟
چیست در بازی آن ابر سپید ،
روی این آبی آرام بلند ،
که تو را می برد اینگونه به ژرفای خیال؟
چیست در خلوت خاموش کبوتر ها ؟
چیست در کوشش بی حاصل موج؟
چیست در خنده ی جام ؟
که تو چندین ساعت ،
مات و مبهوت به آن می نگری؟
- نه به ابر ،
نه به آب ،
نه به برگ ،
نه به این آبی آرام بلند ،
نه به این خلوت خاموش کبوتر ها،
نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام ،
من به این جمله نمی اندیشم
من ، مناجات درختان را ، هنگام سحر ،
رقص عطر گل یخ را با باد ،
نفس پاک شقایق را در سینه ی کوه ،
صحبت چلچله ها را با صبح ،
نبض پاینده ی هستی را در گندم زار ،
گردش رنگ و طراوت را در گونه ی گل ،
همه را می شنوم ، می بینم .
من به این جمله نمی اندیشم !
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی ،
تک و تنها به تو می اندیشم .
همه وقت ،
همه جا ،
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را ، تنها تو بدان !
تو بیا
تو بمان با من ، تنها تو بمان !
جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب
من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند .
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز ،
تو بگیر ،
تو ببند !
تو بخواه
پاسخ چلچله ها را ، تو بگو !
قصه ی ابر هوا را ، تو بخوان !
تو بمان با من ، تنها تو بمان !
در دل ساغر هستی تو بجوش !
من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقی است ،
آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش !


مهرگان 02-25-2011 09:54 AM

شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
میپرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران
باران
پر مرغان نگاهم را شست...

فرانک 02-27-2011 01:07 AM

چون جامه چرمین شمرم صحبت نادان
زیرا که گران باشد و تن گرم ندارد
از صحبت نادان بترت نیز بگویم
خویشی که توانگر شد و آزرم ندارد
زین هر دو بتر دان تو شهی را که در اقلیم
با خنجر خونریز دل نرم ندارد

فرانک 02-28-2011 08:29 AM

درختی که تلخ است وی را سرشت
گرش بر نشانی به باغ بهشت
گر از جوی خلدش به هنگام آب
به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب
سر انجام گوهر به بار آورد
همان میوه تلخ بار آورد

yad 03-07-2011 04:02 PM


همسایه سایه ات
به سرم مستدام باد

لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی

تنها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی

هر شب دلم قدم به قدم میکشد مرا

بی اختیار سمت حرم میکشد مرا

با شور شهر فاصله دارم کنار تو

احساس وصل میکند آدم کنار تو

حالی نگفتنی به دلم دست میدهد

در هر نماز مسجد اعظم کنار تو

با زمزم نگاه دمادم هزار شمع

روشن کننند هاجر و مریم کنار تو

تا آسمان خویش مرا با خودت ببر

از آفتاب رد شده شبنم کنار تو

در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست

خونین تر است ماه محرم کنار تو

مادر کنار صحن شما تربیت شدیم

داریم افتخار که همشهری ات شدیم

ما با تو در پناه تو آرام می شویم

وقتی که با ملائکه همگام می شویم

بانو! تمام کشور ما خاک زیر پات

مردان شهر نوکرو زنها کنیز هات

زیبا ترین خاطره هامان نگفتنی ست

تصویرصحن خلوت و باران نگفتنی ست

باران میان مرمر آیینه دیدنیست

این صحنه در برابر ایینه دیدنیست

مرغ خیال سمت حریمت پریده است

یعنی به اوج عشق همین جارسیده است

خوشبخت قوم طایفه، ما مردم قمیم

جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم

اعجازاین ضریح که همواره بی حد است

چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است

من روی حرفهایهای خود اصرار میکنم

در مثنوی و در غزل اقرار میکنم

ما در کنار دختر موسی نشسته ایم

عمریست محو او به تماشا نشسته ایم

اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست

ما روی پهنه ی دریا نشیته ایم

قم سالهاست بانفسش زنده مانده است

باور کنید پیش مسیحا نشسته ایم

بوی مدینه می وزد از شهر ما،بیا

ما در جوار حضرت زهرا نشسته ایم

از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان

ازدست ما چه ها که کشیدی ببخشمان

من هم دلیل حسرت افلاک می شوم

روزی که زیر پای شما خاک می شوم.


یا علی سید

GolBarg 03-10-2011 11:01 PM

گل ارکیده

شاخه ای تکیده گل ارکیده با چشمای خسته لبهای بسته

غم توی چشماش آروم نشسته شکوغه شادیش از هم گسسته آه

آشنای درده خورشیدش سرده تو قلب سردش غم لونه کرده

مهتاب عمرش در پشت پرده هر ماه سالش پائیز سرده آه

دستای ظریفش تو دست مادر پیکر نحیفش چون گل پرپراز محنت و درد آروم نداره

سایه سیاهی رو بخت شومش ارکیده تنهاست زیر هجومش طوفان درد پایون نداره

دست من وتو می تونه باهم قصری بسازه با رنگ شبنم

شکوفه ای که غمگین و سرده گل ارکیدست نمیره کم کم

بیا نذاریم گل ارکیده گلی کگه چهرش پاک وسفیده

که توی پاییز شاخه بیده بهار ندیده بمیره کم کم


دستای ظریفش تو دست مادر پیکر نحیفش چون گل پرپراز محنت و درد آروم نداره

سایه سیاهی رو بخت شومش ارکیده تنهاست زیر هجومش طوفان درد پایون نداره


اکنون ساعت 02:27 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)