پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

shokofe 08-31-2010 01:08 AM

راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت

مهدی 08-31-2010 01:09 AM

از این غم ار چه ترش روست مژده‌ها بشنو
که گر شبی سحر آمد وگر خماری مل

shokofe 08-31-2010 01:12 AM

گویند شب آبستن و این است عجب
کاو مرد ندید از چه آبستن شد

مهدی 08-31-2010 01:17 AM

این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد

FereShteH 08-31-2010 01:44 AM

تو زانجا آمدی کاین جا دویدی

ازین جا در گذر کانجا رسیدی

مهدی 08-31-2010 01:48 AM

گذر نیست بر حکم گردان سپهر
هم ایدر بگسترد بایدت مهر

FereShteH 08-31-2010 01:53 AM

همه هستند سرگردان چو پرگار

پدید آرنده خود را طلبکار

مهدی 08-31-2010 01:59 AM

تو همچون نقطه، درمانی درین کار
که چون میگردد این فیروزه پرگار

FereShteH 08-31-2010 02:06 AM

بدین شمشیر هر کو کار کم کرد

قلم شمشیر شد دستش قلم کرد

مهدی 08-31-2010 02:09 AM

ز دیبا و غلام و گوهر و گنج
دبیران را قلم در خط شد از رنج

FereShteH 08-31-2010 02:18 AM

در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند

آدم بهشت روضه دارالسلام را

مهدی 08-31-2010 02:22 AM

گرچه غم و رنج من درازی دارد
عیش و طرب تو سرفرازی دارد
بر هر دو مکن تکیه که دوران فلک
در پرده هزار گونه بازی دارد

FereShteH 08-31-2010 02:24 AM

که وقت یاری آمد یاریی کن

درین خون خوردنم غمخواریی کن


ز من فربه تران کاین جنس گفتند

به بازوی ملوک این لعل سفتند

مهدی 08-31-2010 02:25 AM

خوشست با غم هجران دوست سعدی را
که گر چه رنج به جان می‌رسد امید دواست

FereShteH 08-31-2010 02:26 AM

با دلارامی مرا خاطر خوش است

کز دلم یک باره برد آرام را

مهدی 08-31-2010 02:31 AM

چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید
خوش باش غم بوده و نابوده مخور

FereShteH 08-31-2010 02:34 AM

حدیث آنکه چون دل گاه و بیگاه

ملازم نیستم در حضرت شاه

مهدی 08-31-2010 02:40 AM

اقبال را بجز در دین رهگذار نیست
خود را به جان ملازم این رهگذار دار

FereShteH 08-31-2010 02:45 AM

دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت

سر من دار که در پای تو ریزم جان را

مهدی 08-31-2010 02:50 AM

واخرم یک بارگی از غم و بیچارگی
سیرم از غمخوارگی منت غمخوارگان

FereShteH 08-31-2010 02:51 AM

بهاری نو برآر از چشمه نوش

سخن را دست بافی تازه در پوش

مهدی 08-31-2010 02:54 AM

باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش
اعتبار سخن عام چه خواهد بودن

FereShteH 08-31-2010 02:58 AM

تا مست نباشی نبری بار غم یار

آری شتر مست کشد بار گران را

مهدی 08-31-2010 03:00 AM

من می نه ز بهر تنگدستی نخورم
یا از غم رسوایی و مستی نخورم

FereShteH 08-31-2010 03:01 AM

اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی

اساس هستی من زان خراب آبادست


شب خوش

مهدی 08-31-2010 03:04 AM

ما بی غمان مست دل از دست داده‌ایم
همراز عشق و همنفس جام باده‌ایم

MAHDI 08-31-2010 05:27 AM

تا که عشق تو حاصل افتادست
کار ما سخت مشکل افتادست
آب از دیده‌ها از آن باریم
کاتش عشق در دل افتادست

shokofe 08-31-2010 08:37 AM

گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات
گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات

گفتم سخن تو، گفت حافظ گفتا
شادی همه لطیفه گویان صلوات

Omid7 08-31-2010 12:33 PM

گفتم که: بده دادم، بیداد فزون کردی
بد رفت، ندانستم، گفتم: مگرت افتد
در عمر اگر یک دم خواهی که دهی دادم
ناگاه چو وابینی رایی دگرت افتد

shokofe 08-31-2010 12:37 PM

این مدت عمر ما چو گل ده روز است
خندان لب و تازه‌روی می‌باید بود

Omid7 08-31-2010 12:51 PM

غم عشق آمد و غم‌های دگر پاک ببرد
سوزنی باید کز پای برآرد خاری
می‌روی خرم و خندان و نگه می‌نکنی
که نگه می‌کند از هر طرفت غمخواری

shokofe 08-31-2010 12:54 PM

سال خرم فال نیکو مال وافر حال خوش
اصل ثابت نسل باقی تخت عالی بخت رام

Omid7 08-31-2010 12:58 PM

عجب دارم ز بخت خویش و هر دم در گمان افتم
که مستم یا به خوابم یا جمال یار می‌بینم

shokofe 08-31-2010 01:01 PM

چشم تو که سحر بابل است استادش
یا رب که فسونها برواد از یادش

آن گوش که حلقه کرد در گوش جمال
آویزهٔ در ز نظم حافظ بادش

Omid7 08-31-2010 01:06 PM

یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

shokofe 08-31-2010 01:11 PM

دود آه سینهٔ نالان من
سوخت این افسردگان خام را

محرم راز دل شیدای خود
کس نمی‌بینم ز خاص و عام را

مهدی 08-31-2010 10:27 PM

غم جمله را نالان کند تا مرد و زن افغان کند
که داد ده ما را ز غم کو گشت در ظلم اژدها

shokofe 08-31-2010 10:30 PM

در این ظلمت‌سرا تا کی به بوی دوست بنشینم
گهی انگشت بر دندان گهی سر بر سر زانو

مهدی 08-31-2010 10:37 PM

بدانست کاو را چه آمد بیاد
غمی گشت و دندان به لب بر نهاد

shokofe 08-31-2010 11:18 PM

ساقیا برخیز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ایام را

ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را


اکنون ساعت 05:11 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)