نمی بینم از همدمان هیچ بر جای
دلم خون شد از غصه ساقی کجایی |
یک حرف و دو حرف در دهانم
تا شیوه راه رفتن آموخت |
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود سیل و از مژه روانه |
هزار جهد بکردم که یار من باشی
مرادبخش دل بیقرار من باشی |
یکی زابلی بود الوای نام
سبک تیغ کین برکشید از نیام |
مزن بر سر ناتوان دست زور که روزی درافتی به پایش چومور |
رخ شاه ز اواز شد چون چراغ
از ان کوه برگشت دل پر ز داغ |
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
خراب باده لعل تو هوشیارانند |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا |
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند |
اکنون ساعت 10:38 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)