تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم |
می بده تا دهمت آگهی از سر قضا
که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست |
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت
حالیا نیرنگ رنگی خوش بر آب انداختی |
ياران همنشين همه از هم جدا شدند
ماييم و آستانه دولت پناه تو |
وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش بلب یار دلنواز کنید |
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را |
اگر دشنام فرمايي و گر نفرين دعا گويم
جواب تلخ ميزيبد لب لعل شکرخا را |
امشب که بزم عارفان از شمع رويت روشنست
آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را |
اي نسيم سحر آرامگه يار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عيار کجاست |
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از این طرفه تر بر انگیزد |
در کعبه کوي تو هر آن کس که بيايد
از قبله ابروي تو در عين نماز است |
توانایی که از یک طرفه العین
ز کاف و نون پدید آورد کونین |
نازنينتر ز قدت در چمن ناز نرست
خوشتر از نقش تو در عالم تصوير نبود |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا |
آن جوانبخت که میزد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد |
دریای اخضر فلک وکشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما |
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار |
رونق عهد شباب است دگر بستان را
ميرسد مژده گل بلبل خوش الحان را |
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را |
ای سرونازحسن که خوش می روی بناز عشاق را به نازتو هرلحظه صدنیاز |
ز شرم حلقهٔ آن زلف حیرتی دارم
که ناف آهوی مشکین چرا نشد گرداب |
بروای زاهدخودبین که زچشم من وتو راز این پرده نهان است ونهان خواهدبود |
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی |
یادباد آن که خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آن جا بود |
دوش لعلش عشوه ای میداد حافظ را ولی
من نه آنم کز وی این افسانه ها باور کنم |
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زآن رو سپرده اندبه مستی زمام ما |
آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشتست و اگر باده مست |
تا بود نسخه عطری دل سودا زده را
از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم |
میل من سوی وصال وقصداوسوی فراق ترک کام خودگرفتم تابرآیدکام دوست |
تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار
که غنچه غرق غرق گشت و گل به جوش آمد |
در بزم دور یک دو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال دوام را |
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمر قند و بخا را را |
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها |
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را |
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را |
آن را که بوی عنبر زلف تو آرزوست
چون عود گو بر آتش سوزان بسوز و ساز |
زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست
در دست سر مویی از آن عمر درازم |
مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی
چرا ملامت رند شراب خواره کنم |
مارا زخیال تو چه پروای شراب است خم گوسرخودگیرکه خم خانه خراب است |
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج |
اکنون ساعت 03:08 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)