در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخت
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود |
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش |
شربت نوش آفرید از مگس نحل
نخل تناور کند ز دانه خرما |
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس
بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس |
سر نتوانم که برآرم چو چنگ
ور چو دفم پوست بدرد قفا |
ای شاه شیرگیر چه کم گردد ار شود
در سایه تو ملک فراغت میسرم |
ما نتوانیم حق حمد تو گفتن
با همه کروبیان عالم بالا |
ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن |
نه ملک پادشا را در چشم خوبرویان
وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را |
ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
لطف کردی سایهای بر آفتاب انداختی |
اکنون ساعت 07:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)