ای حاصل جمع پری و کژدم و ماهی! یک نیمه طرب زایی و یک نیمه تباهی! گیسوی تو تعبیر هزاران شب بغداد... چون خواب شب بازپسین، نامتناهی! گیسوی بلافاصله از کفر و یقین ات، هم فرش شیاطین شده هم عرش الهی! در سایه ی هر پلک تو جمع اند خدایان ١ نزدیک ترین راه رسیدن به سیاهی! دل سنگی از آن دست که کشکول دراویش دل خواهی از آن روی که آیینه ی شاهی آبان مجسّم شده! سرخ است دلم باز.. این سیب می افتد.. چه بخواهی.. چه نخواهی.. علیرضا بدیع |
دارم کم کم این فیلم را باور می کنم |
امشب خیال بی خبر از من
رفته تا کجا!! ایا کدام جای ندانم اطراق کرده است چشم انتظار مانده ام امشب که بی من , او رو بر کدام سوی نهاده است از نیمه هم گذشته شب اما خیال من گویا خیال امدنش نیست در دم دمای صبح دیدم خیال ,خرم خندان ز ره رسید پرسیدمش که رفته کجا؟ پاسخی نگفت هر چند می نهفت رازی نگفتنی را اما دیدم در دیده نقش روی ترا داشت بوییدمش, شگفت بوی ترا داشت |
اگر تیغ عالم بجنبند ز جای
نبرد رگی تا نخواهد خدای |
در رفتن جان بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود تقدیم به کسی که روزی میبینمش... |
((نسیم عشق)) گیسو که افشان می کنی،این دل پریشان می شود با گوشه چشمت دلم، مستانه خندان می شود عطری که از کویت رسد،دل را به سویت می کشد حسی نجیب از بوی تو، در دل نمایان می شود با حجم یادت پر شود ، شبهای تنهایی من با شمس رویت نازنین، صبحم درخشان می شود محشر بپا گردد اگر، با هر نسیم از عشق تو دانی چه غوغا می کند، وقتی که طوفان می شود تا می نشیند ناگهان، گل بوسه ات بر گونه ام از ابر شوقت چشم من، سرشار باران می شود فرهاد جانم می خرد ، شیرین رویت را بیا حاشا که در بازار دل،این نرخ ارزان می شود افسون چشمانت مرا، تا مرز اغما می برد با نوش لبخندت«رها»،مجنون و حیران می شود |
باز یقه ام را چسبیده ای ...
که برایم شعر بگو معشوقه ... شعر تویی این نوشته ها بهانه اند ... |
دل کندن اگر کار اسانی بود
فرهاد به جای بیستون دل میکند |
میان شعرهایم واژهی خورشید کم دارم و شاید علتش اینست: اینجا، دید کم دارم برایت قصهای میگویم از لیلا، ولی افسوس در این جنگل فقط از نسل مجنون، بید کم دارم نخی برداشتم تا گردنآویزی به هم بافم ولی افسوس خواهم خورد مروارید کم دارم «صراط المستقیم» گیسوانت را به من بنما که من در عشق حتی، مرجع تقلید کم دارم مخواه امسال مثل پیشتر ها شادمان باشم |
دست گذاشتم رو یکی که یه قشون خاطر خواشن ، همشون هنر دارن یا شاعرن یا نقاشن ، یا که پشت پنجرش با گریه گیتار میزنن ، یا که مجنون می شن و تو کوچه ها جار میزنن ، دست گذاشتم رو یکی که عاشقم نمیدونست ، سر بودم از خیلیا و لایقم نمیدونست ، دست گذاشتم رو یکی که همه دور و برشن ، مردشن،دیوونشن،مجنونشن،پرپرشن ، دست گذاشتم رو یکی که عاشقاش زیادی ان ، همه جورشو دارن هم عجیبن هم عادی ان ، دست گذاشتم رو یکی که نه سفیده نه سیاه ، ظاهرش گندمیه به چشم ماها کیمیا ، دست گذاشتم رو یکی که داشتنش خوابه هنوز ، کمترین شاگرد چشماش خود مهتابه هنوز ، دست گذاشتم رو یکی که کارش ساختنه ، سرنوشت هر کسی که اونو می خواد باختنه ، دست گذاشتم رو یکی که اون منو دوست نداره ، من تو پائیـــزم و اون اهل یه جا تو بهاره ، دست گذاشتم رو یکی که شعرامو گوش میکنه ، تا آخرین بیتو میخونه و فراموش میکنه ، دست گذاشتم رو یکی که کهکشون قایقشه ، انقدر دوسش دارن،هر کی خوبه عاشقشه دست گذاشتم رو یکی که خندشم نفس داره ، تو تموم نقشه های خوب دنیا دست داره ، دست گذاشتم رو یکی ؛ ما رو چه به فرشته ها ، برو شاعر تو بمون و عشق و دست نوشته ها ، دست گذاشتم رو یکی که از تو خندش میگیره .. اینا رو دلم میگه ، میگه و بعدش میمیره ...
|
اکنون ساعت 04:12 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)