طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف
گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف // ف |
فراموشت نکرد ایزد در آنحال
که بودی نطفه مدفون مدهوش روانت داد و طبع و عقل و ادراک جمال و نطق و رای و فکرت و هوش و |
وانگهم در داد جامی کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد و بر بط زنان می گفت نوش گ |
گر راست سخن گوئی و در بند بمانی
به زانکه دروغت دهد از بند رهائی س |
ساقی شکر دهان و مطرب شیرین سخن
همنشینی نیک کردار و ندیمی نیکنام ک |
کس نیاموخت علم تیر از من
که مرا عاقبت نشانه نکرد چ |
جانا چون غم و شادی جهان در گذر است
بهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم چ |
چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن
خلق را مسکین و سرگردان مکن ی |
یارب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم ز |
زخم خونینم اگر به نشود به باشد خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرحم از اوست ش |
اکنون ساعت 04:06 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)