در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست
ورنه از سوزت جهانی را بسوزانم چو شمع |
عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ
قران ز بر بخوانی در چارده روایت |
تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو |
وضع دوران بنگر ساغر عشرت برگیر
که به هر حالتی اینست بهین اوضاع |
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت |
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم |
می خواه و گل افشان شو از دهر چه می جویی
این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می گویی |
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود |
دمی با غم بسر بردن جهان یکسر نمی ارزد
به می بفروش دلق ما که کزین بهتر نمی ارزد |
دو بامداد امید هست پرستندگان مخلص را
که نا امید نگردند از آستان الله |
اکنون ساعت 01:15 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)