من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
صد بار توبه کردم و ديگر نمیکنم ن |
ن فادي الضعيف يحمل وزرا
انما قصتي کوازرة کلفها //// خ |
خواهم از زلف بتان نافه گشايی کردن
فکر دور است همانا که خطا میبينم //// ج |
جان بيگانه ستاند ملکالموت به زجر
زجر حاجت نبود عاشق جانافشان را ///////ج |
جای آن است که خون موج زند در دل لعل زين تغابن که خزف میشکند بازارش //// ب |
به رفق از چنان سهمگن جايگاه
رسانيد دهرش بدان پايگاه ه |
هم آب و هم آتش برادر بدند ببين اصل هر دو به جز سنگ نيست //// ل |
لطف او لطفيست بيرون از عدد
فضل او فضليست بيرون از شمار گ |
گر اوحد دهر خويش باشي امروز روان شوي چو آحاد //// ک |
گویند رمز عشق مگویید ومشنوید
مشکل حکایتی است که تقریر می کند ف |
فريب دختر رز طرفه میزند ره عقل
مباد تا به قيامت خراب طارم تاک //// ی |
يعني وجود خواجه سر از خاک برکند
خورشيد و ماه را نبود آن زمان ضيا //////////ق |
قسمت بختست برو بخت جو بخت به از رخت بود المراد //// ع |
عشقبازی کار بازی نیست ای دل ببر ساز
زانکه گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس ح |
حريفان گر همي خواهي چو بسطامي و چون كرخي مخور باده درين گلخن بر آن سقف معلا خور ف |
فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل
ببریده اند بر قد سروت قبای ناز ل |
لوح دل را ز غم فرو شوي اي شاه مطهر مطهر اي تو همه را ولي نعمت بر ما ز همه كسان فزونتر //// و |
وفا عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند ب |
به گوش هوش نيوش از من و به عشرت کوش
که اين سخن سحر از هاتفم به گوش آمد ف |
فریاد که آن ساقی شکر لب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد |
حرفت کو؟
در وقت سماع صوفيان را از عرش رسد خروش ديگر |
وحرف شما؟
ز زير زلف دو تا چون گذر كني بنگر كه از يمين ويسارت چه سو كورانند س |
سوگند به خورشید وبه ماهی که ندارم
شب قسمت من شد به گناهی که ندارم //ل |
لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی ز |
زره پوش را چون تبرزين زد
گذر کردي از مرد و بر زين زدي ز |
زان پیش که بر سرت شبیخون آرند فرمای که تا باده گلگون آرند // ... |
دانی که دلم چه از خدا می خواهد
بی پرده بگویمت تو را می خواهد ه |
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا ر |
رحمان لایموت چو آن پادشاه را
دید آن چنان کز او عمل الخیر لایفوت د |
دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد س |
سید علاالدین آن سید عالی نسب
از منقبت پیر عجم وز مکرمت میر عرب ی |
يار من باش كه زيب فلك وزينت دهر
از مه روي تو واشك چو پروين من است گ |
گر پشت به دیوار کنی یاد آور
:53: زان روز کز خاک تو دیوار کنند ی |
يا ربا اين لطفها را از لبش پاينده دار او همه لطفست جمله يا ربش پاينده دار //// ب |
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند ع |
ز زهد خشک ملولم کجاست باده ناب
که بوی باده مدامم دماغ تر دارد ژ |
ژنده پوشی نبود عیب ز خود دور نمای
جامه ای را که در ان رنگ تعلق بینی // ج |
جفا نه پيشه درويشيست و راهروی
بيار باده که اين سالکان نه مرد رهند ب |
با عزیزان در نیامیزد دل دیوانه ام
در میان آشنایانم ولی بیگانه ام // ن |
نهان ار رهزني باشد نهان بينا ببر حلقش چه نقصان قهرمانت را كه چون صمصام مي گردد ر |
اکنون ساعت 09:10 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)