جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را |
او به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شود
کام بستانم ز او یا داد بستاند ز من |
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را |
اگرت سلطنت فقر ببخشند ایدل
کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی |
یادبادآن که چوچشمت به عتابم می کشت معجز عیسویت در لب شکرخا بود |
در ازل دادست ما را ساقی لعل لبت
جرعه جامی که من مدهوش آن نامم هنوز |
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست |
تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد وجود نازكت آزرده گزند مباد |
در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند
اقرار بندگی کن و اظهار چاکری |
يكي از عقل مي لافد يكي طامات مي بافد بيا اين داوريها را به پيش داور اندازيم |
من اندر آن که دم کیست این مبارک دم
که وقت صبح در این تیره خاکدان گیرد |
در گوشه سلامت مستور چون توان بود تا نرگس تو گويد با ما رموز مستي |
یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود |
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس |
سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی |
یادباد آن که خرابات نشین بودم ومست
وآنچه درمسجدم امروز کم است آن جا بود |
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
بر صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست |
ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
تادگرخون که از دیده روان خواهدبود |
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو
به هوا داری آن عارض قامت بر خاست |
توگرخوای که جاویدان جهان یک سربیارائی
صباراگو که برداردزمانی برقع از رویت |
تا فضل و عقل ببینی بی معرفت نشینی
یک نکته ات بگویم خود را مبین که رستی |
یارب تو آن جوان دلاورنگاه دار کزتیرآه گوشه نشینان حذرنکرد |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا |
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را |
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست |
توکزسرای طبیعت نمی روی بیرون
کجا به کوی طریقت گذرتوانی کرد |
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست |
تیغی که آسمانش از فیض خود دهد آب
تنها جهان بگیرد بی منت سپاهی |
یاد باد انکه زما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد |
دیدی دلا که آخر پیری و زهد و علم با من چه کرد دیده معشوقه باز من |
نقدِ بازار جهان بنگرو آواز جهان
گرشمارانه بس این سودوزیان مارابس |
سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد و انچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا |
بياين حافظ بخونيم
اي صاحب كرامت،شكرانه سلامت
روزي تفقدي كن درويش بينوارا {داش مشتی} |
ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن |
|
هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند
رموز جام جم از نقش خاک ره دانست |
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشين درياب |
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس |
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسيحا را |
اکنون ساعت 03:33 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)