یارب این نو گل خندان که سپردی بمنش
میسپارم به تو از دست حسود چمنش |
شادم که ز شادی جهان آزادم مستم که اگر می نخورم هم شادم |
من جرعه نوش بزم تو بودم هزار سال
کی ترک آبخورد کند طبع خوگرم |
من رنجور را یک دم نپرسد یار چه توان کرد؟ نگوید : چون شد آخر آن دل بیمار چه توان کرد؟ تنم از رنج بگدازد، دلم از غم به جان آرد چنین است، ای مسلمانان مرا غمخوار چه توان کرد؟ |
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری و ان پرده نشین باشد |
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم |
منادیگری گرد لشکر بگشت
به درگاه هر خیمه ای بر گذشت فردوسی شرمنده بازم ت شد |
تو آفتاب ملکی و هرجا که می روی
چون سایه ازقفای تو دولت بود روان |
نمیرم از این پس که من زنده ام
که تخم سخن را پرا کنده ام فردوسی |
من اگر خوبم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت |
اکنون ساعت 08:41 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)