روزگار اینست گه عزت دهد گه خار دارد
چرخ بازیگر ازین بازیچه ها بسیار دارد |
با عرض پوزش از اشتباه پیش آمده
تا آسمان ز حلقه بگوشان ما شود کو عشوه ای ز ابروی همچون هلال تو |
ويرانه نشينم من و بيت غزلم را
هرگز نفروشم به دو صد خانه ي آباد من حسرت پرواز ندارم به دل آري در من قفسي هست كه مي خواهدم آزاد |
دلنشان شد سخنم تا تو قبولش کردی آری آری سخن عشق نشانی دارد خم ابروی تو در صنعت تیر اندازی برده از دست هرآنکس که کمانی دارد |
دارم ا زلف سیاهش گله چندان که نپرس که چنان زو شده ام بی سروسامان که نپرس
|
سر گنج های کهن بر گشاد
بدینار دادن دل اندر نهاد فردوسی |
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبروبایاروفادار چه کرد |
در عاشقی گریز نباشد زساز و سوز
استاده ام چو شمع مترسان زآتشم |
من کی آزادشوم از غم دل چون هردم
هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم |
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند |
اکنون ساعت 10:01 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)