دلا ، ذوقی ندارد دولت دنیا و شادیها خوشا! آن دردمندیهای عشق و نامرادیها من و مجنون دو مدهوشیم سرگردان به هر وادی ببین کاخر جنون انداخت ما را در چه وادی ها |
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست خوش میدهد نشان جلال و جمال یار خوش میکند حکایت عز و وقار دوست |
ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را دشمن جانی و از جان دوست تر دارم تو را گر به صد خار جفا آزرده سازی خاطرم خاطر نازک به برگ گل نیازارم تو را |
آن چنان مهر توام در دل وجان جای گرفت
که اگر سر برود از دل واز جان نرود |
دلم پیش لبت با جان شیرین در فغان آمد خدا را چارهٔ دل کن که این مسکین به جان آمد |
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت وکار به دولت حواله بود |
دلم رفت و جان و حزین هم نماند ز عمر اندکی ماند و این هم نماند |
دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت
الله الله که تلف کرد وکه اندوخته بود |
دوش با صد عیش بودی ، هرشبت چون دوش باد گر چو خونم با حریفان باده خوردی نوش باد هر که جز کام تو جوید ، باد یا رب تلخکام هر که جز نام تو گوید تا ابد خاموش باد |
درحریم عشق نتوان زد دم ازگفت وشنید
زآنکه آنجا جمله اعضا چشم باید و گوش |
اکنون ساعت 12:14 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)