عمریت پادشاها کزمی تهیست جامم
اینک زبنده دعوی وز محتسب گواهی |
یا رب اندر دل آن خسروی شیرین انداز که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند |
دیدارشد میسّر وبوس وکنار هم
ازبخت شکر دارم واز روزگار هم |
من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست که از آن دست که او می کشدم می رویم |
ملامت گو چه دریابد میان عاشق ومعشوق
نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی |
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش می سپارم به تو از چشم حسود چمنش |
شنیده ام سخنی خوش که پیرکنعان گفت
فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت |
تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم |
مه من ، به جلوه گاهی که تو را شنودم آنجا جگرم ز غصه خون شد ، که چرا نبودم آنجا؟ گه سجده خاک راهت به سرشک میکنم گل غرض آنکه دیر ماند اثر سجودم آنجا |
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زده ام فالی و فریاد رسی می آید |
اکنون ساعت 09:19 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)